ساعت 12.30 امروز چهارشنبه 21 اردیبهشت ماه طبق قرار قبلی که با استاد ودود موذن عزیز داشتیم ایشون رو در کافه پاریس به همراه دوستان و تیم مدیریت فیس بوک و کلوب بچه های اردبیل ملاقات کردیم .
اولین برخورد ما با استاد بود که برخوردی کاملا دوستانه و گرم رو از طرف استاد شاهد بودیم که نشان میداد استاد چه اندازه به جوانان اهمیت میدهند این حس به من وقتی که اولین بار با ایشون تلفنی هم صحبت میکردم دست داده بود و به نوبه خودم از داشتن چنین گوهری در شهرو دیارمان میبالم . امروز مختصر مصاحبه ای با استاد در زمینه های مختلفی داشته ایم که تقدیم شما عزیزان و دوستداران استاد میکنیم.
دوستداران استاد ودود موذن :استاد اول از همه سلام داریم خدمت شما و خسته نباشید میگیم به شما بابت زحمات بیشمارتون برای هنر و زنده نگه داشتنش در دیارمان
استاد موذن : من هم به شما و همه بچه ها سلام دارم و دوستدار شما هستم
دوستداران استاد ودود موذن: استاد آیا در جریان بودید برای شما صفحه ای ایجاد شده و دوستدارانی هم از تمامی نقاط دنیا به پاس قدردانی از شما گرد هم جمع اومدن ؟
استاد موذن : بله به تازگی متوجه شده ام و خیلی هم خوشحال شدم
دوستداران استاد ودود موذن : استاد ما اسم شما رو به عناوین زیادی در اینترنت مشاهده میکنیم بعنوان مثال ودود موذن زاده اردبیلی و یا ودود موذن زاده کدامیک از اینها نام کامل شما است ؟
استاد موذن : در واقع هیچ کدام از اینها . در اصل ما اول فرج زاده بوده ایم که بدلیل موذن بودن جد و پدر بزرگ ها در آن زمان لقب موذن رو بصورت افتخاری به خاندان ما داده اند که تا کنون به عنوان موذن در شناسنامه های ما باقی مانده است.
دوستداران استاد ودود موذن : استاد یادتون میاد از چند سالگی شروع به نقاشی و یا نوازندگی و ... کرده اید ؟
استاد موذن : دقیق به یاد ندارم اما قبل از ورودم به مدرسه بود که سیاه قلم کار میکردم و یا با ساز دهنی که از خدا بیامرز دائی ام بهم کاده داده شده بود نوازندگی میکردم بصورت مبتدی که رفته رفته گسترش پیدا کرد اینکارها
دوستداران استاد ودود موذن : آیا اولین اثرات نقاشی شما هنوز هم موجود هستند ؟
استاد موذن : خیر متاسفانه من اولین نقاشیهایی که کشیده بودم رو به مدرسه کادو داده بودم و آنها هم در سالن های مدرسه نصب کرده بودند که بدلیل اتش سوزی که در آن زمان در مدرسه اتفاق افتاد همه آنها سوخته و از بین رفتند .
دوستداران استاد ودود موذن : استاد آیا اکنون شاگردی در زمینه نقاشی دارید ؟ بسیاری از ما این سئوالها رو دارند که از شما بپرسیم
استاد موذن : در حال حاضر خیر اما بزودی از طریق صفحه فیس بوکم اطلاع خواهم داد
دوستداران استاد ودود موذن : استاد الهاماتی که برای نقاشی میگیرید آیا از روی مدل خاصی هستش و یا اسم هایی که برای نقاشی میگذارید به سلیقه خودتون هست و یا همفکری هم دارید در این زمینه ؟
استاد موذن : الهامات نقاشی های من اکثرا تلفیقی هستند که حقیقت و خواسته هام رو در ذهنم مخلوط میکنم . اما اسمهایی که برای نقاشی هاییم میگذارم شاید برای بعضی ها معنی و مفهومی دگر داشته باشد و برای عده ای هم دگر . در اغلب موارد همفکرانی دارم برای اسم گذاری بر روی اثراتم.
دوستداران استاد ودود موذن : استاد دوستداران و هواداران شما در جاهای مختلفی که جمع شده اند در صفحه شما میخواهند با شما هنرمند محبوبشون ارتباط داشته باشند اما نمیدونند چطور میشه بگید به چه صورت میتونند در تماس باشند ؟
استاد موذن : من از طریق صفحه فیس بوکی که ایجاد کردند دوستان و ایمیلم با هر کس از این عزیزان که بخواد در تماس خواهم بود.
دوستداران استاد ودود موذن : استاد شاهد کمکهای بسیار شما به گروههای تازه تاسیس موسیقی در استان بوده و هستیم دلیل خاصی برای کمک به این گروهها دارید ؟ آیا از شاگردان شما بوده اند ؟
استاد موذن : خیر از شاگردان نبودند اما بخاطر یاری خواستن از من به کمک این جوانان پرداخته ام
دوستداران استاد ودود موذن : کارها و اثرات شما استاد آنچنان که باید معرفی نشده و در اختیار دوستداران قرار نگرفته حتی شاهد یک سایت با نام شما هم بودیم که متاسفانه بصورت حرفه ای نتونسته انتظارات رو بر اورده کنه چیزی دارید بگید در این زمینه ؟
استاد موذن : بدلیل حجم زیاد کارهایی که دارم و فعالیت در چندین حرفه من خودم نمیتونم به همه این چیزها برسم و به همین دلیل اون سایت هم زیاد پیگیری نشد و راکد ماند که امیدواریم با کمک شما و این صفحه اثرات و کارها رو در اختیار دوستداران و عزیزان قرار بدیم.
دوستداران استاد ودود موذن : آیا استاد به تازگی برنامه ای دارند از قبیل نمایشگاه نقاشی ؟
استاد موذن : بله بزودی در کشور آذربایجان شهر باکو و سنپطرزبورگ قراره نمایشگاهی دایر کنیم که حتما قبل و بعد از نمایشگاه در صفه فیس بوک دوستداران اطلاع رسانی خواهیم کرد .
دوستداران استاد ودود موذن : آیا زیاد تمایل ندارید در کار موسیقی دوباره به صحنه بروید در اردبیل ؟
استاد موذن : نه اینطور نیست درسته که خیلی وقت میبره و زمانگیر هست اینکار برای من اما هیچ وقت نمیتونم عزیزانی که طالب صدای و کار ما هستن رو زیاد منتظر بزاریم و سعی میکنیم که کاری رو ترتیب بدیم و همانطوریکه گفتم باز در این صفحه اطلاع خواهیم داد .
دوستداران استاد ودود موذن : آخرین کنسرت شما در اردبیل چه سالی بود ؟
استاد موذن : سال 1385 در اردبیل بود اما 2 سال پیش با کنسرت ملی برنامه در تهران اجرا کرده بودیم
دوستداران استاد ودود موذن : آیا از خانواده موذن باز هم هنرمند و صدا خواهیم دید و خواهیم شنید ؟
استاد موذن : ایشالا که بتونیم در خدمت مردم باشیم
دوستداران استاد ودود موذن : استاد از چند سالگی کار حرفه ای رو برای موسیقی شروع کردید ؟
استاد موذن : همانطوریکه گفتم دایی من که ساز دهنی رو به من هدیه داد و من مشغول بازی و نواختن با ان ساز شدم یک شور خاصی رو در من برای موسیقی بوجود آورد حالا اون خواندن جدا که در خوانواده ما بوده. که البته سال 59 به تهران رفتم و در موسسه چاووش بصورت نزد استاد ناصر پور که با رفتنم به تهران همزمان تار و سه تار رو هم شروع به آموختن کردم
دوستداران استاد ودود موذن : استاد آیا فرزند بزرگ خانواده هستید ؟
استاد موذن : نخیر من نفر دوم خانواده 6 نفری هستم که یک خواهر بزرگتر از خود نیز دارم.
دوستداران استاد ودود موذن : آیا پدر شما مخالفتی نکردند که چرا راه ایشون رو ادامه نمیدید و رو به خوانندگی و موسیقی آوردید ؟
استاد موذن : نخیر خانواده من رو کاملا آزاد در انتخاب خواسته ها و علایقم گذاشته بودند و بنده نیز به این آزادی فردی اهمیت میدهم.
دوستداران استاد ودود موذن : استاد اولین گروهی که تشکیل دادید به چه اسمی بود و آیا راضی بودید ؟
استاد موذن : برای اولین بار در اردبیل ما گروه خطائی رو تشکیل دادیم و تشکیل شده از بچه های اردبیل و مغان و حتی کشور آذربایجان بودند که بله راضی بودیم از کار اما کیفیتی که میخواستم رو نتونست گروه رضایت من رو جذب کنه .
دوستداران استاد ودود موذن : استاد آیا در کارهای خیریه شرکت کرده اید ؟
استاد موذن : بله شرکت کرده ام و به اینکارم هم افتخار میکنم
دوستداران استاد ودود موذن : آیا اگر چنانچه برنامه ای تشکیل بدیم برای کمک به بی سرپرستان و سالمندان و کودکان سرطانی میتونیم روی کمک شما هم حساب کنیم ؟
استاد موذن : بله و بسیار هم مشتاق به اینکارها هستم و حتما ما رو هم از این کار خیر بی نصیب نگذارید
دوستداران استاد ودود موذن : استاد کارگاه پیکر تراشی شما در چه وضعیتی است ؟
استاد موذن : متاسفانه مشکلاتی پیش آمد که کارگاه رو تعطیل کردیم اما دوباره بنا خواهم کرد و اگه دوست داشتید میتونید بازدید کنید
دوستداران استاد ودود موذن : استاد برای امروز ما رو شرمنده کردید خیلی خسته کردیم شما رو و خیلی حرفها هست که گفته نشد و پرسیده نشد اما امیدواریم بزودی دوباره شاهد حضور پر مهر و گرم شما باشیم
استاد موذن : من هم خیلی خوشحال شدم در حضور در جمع شما عزیزان
دوستداران استاد ودود موذن : استاد حرفی برای دوستداران استاد ودود موذن دارید در فیس بوک و جامعه حقیقی؟
استاد موذن : میتونم بگم عزیزان بنده نوازی میکنن و من هم همه شما رو فراوان دوست دارم و میخوام که با تک تک عزیزان در ارتباط باشم اما خوب نمیشه و میتونیم از طریق همین صفحه که دوستان ایجاد کردند در کنار هم باشیم
دوستداران استاد ودود موذن : استاد آیا افتخار میدید چند عکس دسته جمعی بگیریم ؟
استاد موذن : خواهش میکنم من در اختیار هستم
یا حق استاد و همیشه موفق باشی
ودر آخر عزیزان دوستداران و هواداران استاد از اینکه یک گزارش حرفه ای نتونستیم از استاد تهیه کنیم به بزرگی خودتون ببخشید و در پایایان چند عکس از امروز با استاد رو میزارم و شما رو به خدا میسپارم.
اجرای تئاترحرفه ای به زبان تورکی در شهر تبریز( دعوتنامه ی رسمی )
با حضور خود در اجرای نمایش کمدی ائلچی لیق و آیی علاوه بر اینکه از دیدن یک تئاتر کاملاً حرفه ای و خنده دار لذت خواهید برد, حمایت خود را نیز از اجرای تئاتر حرفه ای به زبان تورکی اعلام خواهید کرد .
اجرای نمایشهای کمدی خواستگاری و خرس
ائلچی لیق و آیی
23اردیبهشت الی 12 خرداد ساعت 21
در تالار استاد اسد صادقی واقع در خانه تئاتر تبریز
(خیابان دانشسرا)
به کارگردانی مهدی مددی و منصور حمیدی
و با بازی:
منصور حمیدی، محمد مظهری و بیتا آزادی
کامیار شکیبایی، سعید نورز بخت و سروناز مددی
زیر نظر آموزشگاه هنرهای نمایشی صحنه
حضور سبزتان گرمی بخش اجرا خواهد بود
تلفن روابط عمومی و هماهنگی 3377557
بلیط اجرا را میتوانید از گیشه فروش بلیط خانه تئاتر واقع در میدان دانشسرا تهیه فرمایید .
(با تخفیف ویژه برای دانشجویان)
|
چرا برخی با تبلیغات منفی بر علیه آقای زنوزی مانع توسعه دیارمان میشوند
سنگ اندازی های متوالی از سوی برخی مسئولین برای نابودی مرد ناجی آذربایجان
طی چند سال اخیر با معرفی مرد خدمتگذار و عاشق آذربایجان جناب آقای زنوزی که صنعت و تجارت و حتی فوتبال منطقه را متحول نموده اند و با احداث چندین کارخانه و شرکت نام تبریز و آذربایجان را در کشور و منطقه درخشان کرده اند و حداقل برای دهها هزار جوان آذربایجانی اشتغال ایجاد کرده اند متاسفانه شاهد سنگ اندازی و ممانعت برخی مسئولین با طرحهای توسعه مد نظر این مرد متفکر و کاردان هستیم
متاسفانه برخی رسانه ها و منابع خبری هم به شدت از این اتهام زنی استقبال کرده اند و با اسم گذاری شهرام جزایری آذربایجان بر روی این کار آفرین نمونه کشوری تصمیم بر نابودی دار و ندار این فرد گرفته اند.آیا راه بهتر از این برای فرار سرمایه از یک شهر میشناسید؟!
با وجود چنین چوب لای چرخ گذاشتن هایی بعدا می آییم و با برگذاری جلسات و میزگردها و ....به دنبال دلایل فرار سرمایه از شهر و دیار خود میگردیم غافل از اینکه علت را باید در خودمان جویا باشیم!!!
جناب آقای زنوزی به اندازه ای برای تبریز و آذربایجان خدمت کرده اند که نام ایشان به عنوان مرد کارآفرین در تاریخ آذربایجان ثبت خواهد شد
پس چرا با مارک گذاری و معرفی افراد به عناوین زشت و نامناسب شخصیت و هویت آنان را زیر سوال ببریم ؟مگر در اسلام بردن آبروی کسی جایز میباشد؟مایی که دم از اسلام میزنیم چرا باید با آبروی کسی که سرمایه و دار و ندارش را در راه آبادانی شهر و کشورش گذاشته بازی کنیم؟
این جمله آقای زنوزی هرگز از یادم نمیرود که گفته بودند "به اندازه ای در آذربایجان کارخانه خواهم زد که یک جوان آذربایجانی بیکار نماند"
آیا پاداش چنین فردی که برای توسعه دیارش سرمایه گذاری میکند نام گذاری رانت خوار یا شهرام جزایری آذربایجان و... بر روی وی میباشد؟
ایشان با وجود آبرو ریزی های به عمل آمده از سوی برخی دشمنان دوست نما باز از تلاش خویش برای پیشرفت دیارش دست بردار نیست
انصافمان کجا رفته؟ چرا با دست خویش خود را از توسعه باز میداریم؟چرا قدر دان چنین افرادی نیستیم؟چرا باعث فرار سرمایه از شهر و دیارمان میشویم؟چرا به خاطر منافع خویش منافع یک قوم و میلیونها نفر هم وطنمان را به باد میدهیم؟چرا؟چرا؟
چکیده ای از فعالیتهای انجام گرفته توسط مهندس زنوزی:
7. گروه صنتعی یاقوت صنعت تبریز
8. گروه صنعتی توانگران سهندعلامه محمد تقی جعفری تبریزی و ازدواج با زیباترین دختر روزگار
از علامه جعفری میپرسند چی شد که به این کمالات رسیدی؟! ایشان در جواب خاطرهای از دوران طلبگی تعریف و اظهار میکنند
که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده
«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم، در جشنها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم.
شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و شربتی میخوردیم. آن گاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم.
آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که نجفآبادی بود. معدن ذوق بود. او که میآمد من به الکفایه قطعاً به وجود میآمد جلسه دست او قرار میگرفت.
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلبالاسد (۱۰ تا ۲۱ مرداد) که ما خرماپزان میگوییم و نجف با ۲۵ یا ۳۵ درجه خیلی گرم میشد. آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشههایی به وجود آمده بود که عربهای بومی را اذیت میکرد. ما ایرانیها هم که، اصلاً خواب و استراحت نداشتیم.آن سال آنقدر گرما زیاد بود که اصلاً قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود. تقریباً هم مخروبه بود.من فروردین را آنجا به طور طبیعی مطالعه میکردم و میخوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود، ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود.
گرما واقعاً کشنده بود. وقتی میخواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور برمیدارم، در اقل وقت و سریع!
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما تلفات هم گرفته بود. ما بعد از شب نشستیم، شربت هم درست شد، آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که کتابی هم نوشته بود به نام «شناسنامه خر» آمد.
مدیر مدرسهمان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمیگذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد.
عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار)، گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی میکنم.
اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید، با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا اینکه جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب میکنید.
سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی(ع) هم مستحبی. گفت: آقایان واقعیت را بگویید. جانماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید.
اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سیدمحمد! ما یک چیزی بگوییم نری به مادرت بگوییها؟ معلوم شد نظر آقا چیست. شاگرد اول ما نمرهاش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه میافتاد.
نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی(ع) معروف است که فرمودهاند: «یا حارث حمدانی من یمت یرنی» (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات میکند)
پس ما انشاءالله در موقعش جمال علی(ع) را ملاقات میکنیم! باز هم همه زدند زیرخنده، خوب اهل ذوق بودند. واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد درصد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی.
گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده حضار)
نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمیتوانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم: من یک لحظه دیدار علی(ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمیدهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلبالاسد وارد حجرهام شدم، حالت غیرعادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یکدفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافهای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم: این آقا کیست؟
گفت: این آقا خود علی(ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمیدانم شاید مرحوم شمسآبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمدتقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمیخواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم میخوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند.
خدا رحمت کند آقا سیداسماعیل (مدیر) را خطاب به آقا شیخ حیدر، گفت: آقا دیگر از این شوخیها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است.
|