مطالب خبری جدید  و  آموزنده
مطالب خبری جدید  و  آموزنده

مطالب خبری جدید و آموزنده

مراحل تست در ایران خودرو

 مراحل تست در ایران خودرو


 
 
 

خاطرات طنز از رزمندگان (بخوانید و بخندید)


1. اول که رفته بودیم گفتند کسی حق ورزش کردن نداره یه روز یکی از بچه ها رفت ورزش کرد مامور عراقی تا دید اومد در حالی که خودکار و کاغذ دستش بود برای نوشتن اسم دوستمون جلو آمد و گفت : مااسمک؟ اسمت چیه؟
 رفیقمون هم که شوخ بود برگشت گفت : گچ پژ . باور نمی کنید تا چند دقیقه اون مامور عراقی هر کاری کرد این اسم رو تلفظ کنه نتونست ول کرد گذاشت و رفت و ما همینطور می خندیدیم. ;D ;D ;D
2.خوب در دوران اسارت تقریبا همه سعی می کردند نامه ای بنویسند و برای خانواده شان بفرستند. بین بچه های اسیر هم عده ای کم سواد و بی سواد بودند که می گفتند نامه شان را یکی دیگه بنویسه. اون روز ها هم برای ما چند تا کتاب آورده بودند در زندان از جمله نهج البلاغه.
 یه روز دیدیم یکی از بچه های کم سواد اومد گفت من یک نامه از نامه های حضرت علی رو از نهج البلاغه که خیلی هم بلند نبود نوشتم رو این کاغذ برای بابام. ببینید خوبه. گرفتیم دیدیم نامه ی امیر المومنین به معاویه است که این رفیقمون برداشته برای پدرش نوشته کلی خندیدیم.
 ;D ;D ;D ;D ;D ;D ;D
3.
 
ایرانی  مزدور
 [/font][/size]
اوایل جنگ بود. و ما با  چنگ و دندان وبا دستخالى، با دشمن تا بن دندان مسلح مى  جنگیدیم .
 بین ما ، یکى بود که انگار دو دقیقه  است  از انبارذغال بیرون  آ مده بود: اسمش عزیز بود. شب هامى شد مرد نامرئى! چون همرنگ شب مى  شد.
 و فقط دندان سفیدش پیدا مى شد. زد و  عزیزترکش به پایش خورد و  مجروح شد وفرستادنشبه عقب.
 
 وقتى خرمشهر سقوط کرد، چقدر  گریهکردیم و افسوس خوردیم .  اما بعد هم قسم شدیمتا دوباره  خرمشهر را به ایران باز گردانیم .
 

 
 یکهو یاد عزیز افتادیم . قصد کردیم به  عیادتش برویم .با هزار  مصیبت آدرسش را در بیمارستانى پیداکردیم و چند کمپوت گرفتیم و رفتیم  به سراغش .پرستار گفت  که در ا تاق 110است . اما در اتاق 110سه مجروح بسترى بودند. دوتایشان  غریبه بودندو سومى سر  تا پایش پانسمان شده بود و فقطچشمانش پیدا بود. دوستم گفت :  "اینجا که نیست برویم شاید اتاق بغلى باشد!" یک هو مجروحباند پیچى شده شروح کرد به ول ول  خوردن وسر وصدا کردن  .
 
 گفتم :" بچه ها این چرا این  طورىمى کنه ؟ نکنه موجیه ؟ "  یکى از بچه ها با دلسوزىگفت :" بنده ى خدا حتما زیر تانک  مانده که اینقدر درب و  داغون شده !" پرستار از راه رسید وگفت :" عزیزرا دیدید؟" همگى گفتیم  :" نه کجاست ؟"پرستار به مجروح باند پیچی شده اشاره کرد  وگفت :" مگر دنبال ایشان  نمى کردید؟" همگى باهم گفتیم :  "چى؟این عزیزه !؟ " رفتیم سر تخت .
 
 عزیز بدبخت به یک پایش وزنه آ ویزان  بود و دودست و سر و کله و بدنش  زیر تنزیب هاى سفیدگم شده  بود.با صداى گرفته وغصه دارگفت :" خاکتو سرتان .حالا دیگه منو نمى  شناسید؟" یه هو همه زدیمزیر خنده . گفتم :" تو چرا اینطور  شدى؟ یک ترکشبه پا  خوردن که اینقدر دستک دنبک نمى خواهد "
 
 عزیز سر تکان داد و گفت :"  ترکش خوردن پیشکش .بعدش چنان بلایى سرم آمد که  ترکش خوردنپیش آن  نازکشیدن است !" بچه ها خندیدند. آنقدربه عزیز اصرارکردیم تا ماجراى بعد  ازمجروحیتشرا تعریف  کند. وقتى ترکش به پام خورد مرا بردنعقب و تو یک سنگر کمى پانسمانم  کردند و رفتند بیرون آ مبولانس خبر کنند. تو همین گیر و دار یه سرباز موجى راآ وردند انداختن تو سنگر.   
 
 سرباز چند دقیقه اى با چشمان خون  گرفته ، بر و بر، مرا نگاه کرد. راستش من هم  حسابى ترسیده بودم و ماست هایم را کیسه کرده بودم  . سرباز یه هو بلند  شد و نعره اى زد:" عراقى پست مى کشمت !"
 

 
 چشمتان روز بد نبینه ، حمله کرد بهم  و تا جان داشتم کتکم زد.  به خدا جورى کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمى کنم .  حالا من هر چه نعره مى زدم و کمک مى خواستم کسى  نمى آ مد . سربازه آ نقدر زد تا خودش خسته شد  وافتاد گوشه اى واز حال رفت . من فقط گریه مى کردم و از خدا مى خواستم که به من رحم کند و او را  هرچه زودتر شفا دهد.
 

 
 بس که خندیده بودیم داشتیم از حال  می رفتیم دو مجروح دیگر  هم روی تخت هایشان دستبس که  خندیده بودیم داشتیم از حال مىوپا مى زدندو کرکر می  کردند.عزیزناله کنان گفت :"کوفت و زهرمار هرهرکنان خنده داره  تازه بعدشرا بگویم .
 

 
 یه ساعت بعد به جاى آمبولانس یه  وانتآوردند ومن وسرباز موجى  را انداختند عقبش و تارسیدن به  اهواز یه گله گوسفند نذرکردم دوبارهقاطى نکند. تا رسیدیم به بیمارستان  اهواز دوبارهحال سرباز  خراب شد. مردم گوش تا گوش بیمارستان ایستاده بودندوشعار مى  دادند و صلواتمى  فرستادند. سربازموجى نعره زد و گفت : " مردماین یک مزدور عراقى است . دوستان  مرا کشته ! وباز افتاده  به جانم" .
 

 این دفعه چند تا قل  چماق دیگرهم آمدند  کمکش و دیگر جای سالم در بدنم نبودیه لحظه گریه کنان فریاد زدم : "  بابا من ایرانیم ، رحمکنید". یه  پیر مرد با لهجه عربى گفت :" آى بى پدر،ایرانى ام بلدى؟ جوانها این منافق  را بیشتر بزنید!"
 دیگر لشم را نجات دادند و اینجا  آوردند. حالا همکه حال و  روز من را مى یینید. "
 
 پرستار آمد تو و بااخم و تخم  گفت : " چه خبره ؟ آمده اید عیادت یاهرهرکردن . ملاقات تمامه . برید  بیرون! " خواستیم با عزیز  خداحافظى کنیم که ناگهان یه نفر با لباس بیمارستان پرید تو و نعره زد:"  عراقى مزدور مىکشمت !  عزیزضجه زد:" یاامام حسین .بچه هاخودشه .جان مادرتان مرا از اینجا نجات  دهید!"


نظر یادتون نره

تورم به داروی ترک اعتیاد رسید / متادون‌ گران شد، تریاک و شیشه ار

تورم به داروی ترک اعتیاد رسید / متادون‌ گران شد، تریاک و شیشه ارزان

 

برای معتادان، «تریاک» و «شیشه» ارزان و «متادون‌» گران شده است.

 ظرف هشت ماه گذشته و همزمان با موج‌های تورمی در کشور قیمت متادون نیز دست‌کم در سه مرحله رشد داشته و از حدود صد تومان برای هر قرص پنج میلی‌گرمی به 250 تا 300 تومان افزایش پیدا کرده است. این در حالی است که همزمان قیمت انواع مواد مخدر به میزان قابل توجهی کاهش داشته است.

 میزان مصرف متادون برای معتادانی که قصد ترک کردن دارند، بسته به نظر پزشک متفاوت است اما برای رضا یکی از این معتادان که هشت ماه است تصمیم گرفته به جای تریاک، متادون مصرف کند این تعداد هم اکنون معادل 5/2 گرم تریاک است. تهیه این میزان تریاک در بازار امروز تهران شش هزار تومان هزینه برای معتادان در پی خواهد داشت و معادل درمانی آن یعنی «متادون» در مراکز قانونی ترک اعتیاد دست‌کم چهار هزار تومان و در بازار آزاد ناصر خسرو یا ستارخان کمتر از هفت هزار تومان است . قیمت شیشه و کراک ایرانی به مراتب از این ارقام پایین‌تر و با دو هزار تومان هم قابل تهیه است. رضا تصمیم به ترک درمان ندارد اما می‌گوید دوستانی را می‌شناسد که همزمان با برابری قیمت موادمخدر و متادون خود را از چرخه خارج کرده و به مصرف تریاک بازگشته یا حتی تصمیم گرفته‌اند شیشه و کراک ایرانی را به دلیل قیمت ارزان‌تر جایگزین متادون کنند. این مصرف‌کننده سابق، معتقد است منطق این نوع معتادان نیز قابل درک است، چرا که تعدادی از آنها به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینه‌ها تصمیم به ترک گرفته بودند که هم اکنون و با برابری هزینه‌ها با یک منطق کوتاه‌مدت تصمیم به بازگشت می‌گیرند. به اعتقاد او که 20 سال تریاک مصرف می‌کرد، نداشتن نشئگی متادون در مقابل سایر مواد نیز بر این اشتباه اثر‌گذار می‌شود. رضا، «قدرت» را مثال می‌زند که با یکدیگر شروع به درمان کردند اما همزمان با موج دوم گرانی متادون به او گفت: «من باید ماهی 160 هزار تومان پول متادون بدهم در حالی که خرج تریاکم 190 هزار تومان در ماه است و تازه اون نشئگی داره که این یکی نداره.» این معتاد در حال ترک می‌گوید که ده‌ها نفر دیگر از هم‌دوره‌ای‌های خود را با چنین استدلال‌هایی از دست داده است. تصمیم به «بازگشت» معتادان ورودی به چرخه درمان با متادون به دلیل گرانی این شیوه درمان در حالی است که پیش از به وجود آمدن این مشکل نیز مدیر کل اسبق ستاد مبارزه با مواد مخدر از «بازگشت» 75 درصد ورودی‌های چرخه درمان با متادون خبر داده بود.

 در سال 1387 سردار احمدی مقدم، رییس پیشین ستاد مبارزه با مواد مخدر تعداد معتادان تحت درمان را ۶۰۰ هزار نفر اعلام کرده بود. اما همزمان با افزایش قیمت متادون که به گفته مدیر یکی از مراکز ترک اعتیاد خصوصی، با دستور وزارت بهداشت بوده است، خلاقیتی جدید در مراکز خصوصی ترک اعتیاد در جهت کسب سود بیشتر به وجود آمده است که از نبود نظارت حکایت می‌کند. بر اساس گزارش‌های رسیده و مشاهدات از دو مرکز ترک خصوصی این مراکز قرص‌های 40 میلی‌گرم متادون را دست‌کم 50 تومان گران‌تر از قرص‌های پنج میلی‌گرمی به معتادان می‌فروشند. این در حالی است که پزشک حاضر در یکی از این مراکز می‌گوید: این قرص‌های هیچ تفاوتی در کارکرد با یکدیگر ندارند و در تجویز پزشکان مراکز نیز تنها میزان کلی متادون لازم برای یک معتاد نوشته می‌شود. او می‌گوید به عنوان نمونه من برای یک معتاد می‌نویسم که روزی دو گرم یا پنج گرم مصرف کند. اما مجتبی یکی از معتادان

در حال ترک می‌گوید: «برای ما از نظر روانی مهم است که چه تعداد قرص در روز مصرف کنیم و به همین خاطر معمولا آنهایی که مصرف‌شان بالاست ترجیح می‌دهند قرص‌های 40 میلی‌گرمی استفاده کنند.» به گفته این مصرف‌کننده متادون مثلا مصرف خود او در روز معادل 30 قرص پنج میلی‌گرمی است که در صورت تبدیل به 40 میلی‌گرم به چهار عدد کاهش پیدا می‌کند و از نظر روانی خیلی فرق می‌کند بین 30 قرص یا چهار قرص.» رضا نیز با این منطق موافق است و می‌گوید که اما وقتی تقاضای قرص 40 میلی‌گرم می‌کنیم مسوولان مرکز

50 تومان قیمت هر قرص را افزایش می‌دهند. مدیر یکی از مراکز که نمی‌خواهد نام خود و مرکزش منتشر شود دلیل این افزایش قیمت را تقاضای بالای بیماران عنوان می‌کند. سایت فارس، در سال 1386 به نقل از مدیرکل وقت ستاد مبارزه با مواد مخدر نوشته بود سالانه 5/2 میلیارد تومان برای درمان با متادون در ایران هزینه می‌شود. این رقم در سال 1390 بی‌شک باید افزایش داشته باشد اما با روند حاکم بر مراکز خصوصی که تقریبا هزینه درمان توسط خود معتادان پرداخت می‌شود و ظرفیت محدود مراکز دولتی مشخص نیست که این هزینه در کجا هزینه می‌شود. این در حالی است که درمان با متادون هم‌اکنون یکی از افتخارات مسوولان به شمار می‌آید. در این رابطه حسن رفیعی، استاد دانشگاه و پژوهشگر اعتیاد معتقد است که در شرایطی که درمان متادون یکی از پایه‌های مبارزه با مواد مخدر در کشور به شمار می‌آید، بهتر است که دولت برای آن برنامه‌ای داشته باشد. او از تدوین نوعی بیمه برای معتادان بی‌بضاعت سخن می‌گوید که می‌تواند موثر باشد.

جامعه (19) / مهدی افروزمنش

باورهای سنن دیگر در رابطه با ازدواج

باورهای سنن دیگر در رابطه با ازدواج

باورها در رابطه با ازدواج

 

 

۱- مردم فیجی اعتقاد دارند، روح مرد مجرد به بهشت نمی رود و چنانچه مردی پیش از ازدواج از دنیا برود، روحش به خاکستر تبدیل شده و تا ابد در عذاب می ماند.


۲- مردم جزیره ای کوچک در فیلیپین معتقدند زن تا پیش از ازدواج دارای روح نیست.

۳-در گذشته در روم، عروس ها به جای دسته گل دسته ای سیر یا رزماری به دست می گرفتند که نشان باروری و خوش یمنی بود.

۴- از آنجا که سفید، رنگ عزاداری در برخی کشورهای شرقی است، هندی ها معتقدند لباس عروس نباید سفید باشد.

۵- لاس وگاس با سالیانه ۱۰۰۰۰۰ زوج، بزرگترین مقصد ماه عسل های جهان است و بعد از هاوایی با ۲۵۰۰۰ ماه عسل در سال قرار دارد.

۶- حلقه ازدواج در انگشت سوم دست چپ انداخته می شود زیرا مصریان معتقدند بودند رگی از این انگشت مستقیم به قلب می رود.

۷- تور روی سر از قدیم نشان معصومیت و محافظت او از ارواح خبیث بود. در قدیم تور روی سر عروس به رنگ های زرد و قرمز و آبی نیز پوشیده می شد. تور سفید از دوران ویکتوریا مد شد و نشان این بود که عروس به قدری کافی ثروتمند است که بتواند سفید بپوشد.

۸- در بسیاری از فرهنگ ها، داماد، عروس را در شب عروسی می دزدید و دوستان داماد نیز در این کار او را یاری می کردند. هنگام جاری شدن عقد داماد در سمت راست عروس می ایستاد و دست راست داماد برای استفاده از شمشیر جهت مبارزه با رقیب احتمالی آزاد می مانند.

۹- تعدادی ساقدوش مامور ریختن گل در مسیر رسیدن عروس و داماد به محراب می شدند تا با این حرکت نمادین، مسیری شاد و زیبا برای زندگی آتی آنها بسازند.
۱۰- در برخی کشورهای شرقی، ریختن دانه های برنج روی سر عروس و داماد، نوعی دعای باروری و نیکروزی است.

۱۱- مهمانان درجه یک در برخی کشورها و در دوران گذشته تکه هایی از دنباله لباس عروس را به عنوان دفع شر، پاره می کردند.

۱۲- کیک عروسی از زمان روم باستان نشانه شادی و خوشی بوده و در قرون وسطی، رسم بوسه عروس و داماد در کنار کیک، پررنگ شده است.

۱۳- در برخی کشورهای آفریقایی دعای “امیدوارم ۱۲ فرزند برای داماد بیاوری” نوعی آرزوی خوشبختی برای عروس است.

۱۴- در اروپای قدیم کفش نوعی وسیله مقدس به شمار می رفت چرا که موجب بالا آمدن فرد از سطح زمین می شد و رسم بود در شب عروسی پدر عروس یک جفت کفش به داماد هدیه دهد و با این کار اختیار دختر خود را به او بسپارد.

۱۵- در بریتانیای قدیم رسم بود که عروس در شب عروسی جاروی گردگیری شومینه را ببوسد زیرا جارو جهت زدودن خاکستر استفاده می شد و با این کار عروس متعهد به زدودن تیرگی های خود می شد!

۱۶- در افغانستان قدیم داماد جهت خواستگاری تکه ای از موی عروس را می برید یا تکه ای آشغال به سمت عروس پرت می کرد!

۱۷- در برخی کشورهای بودایی دختران از ۹ سالگی شروع به دوختن لباس عروس خود می کنند و اگر تا پیش از ۱۴ یا ۱۵ سالگی ازدواج نکنند، ترشیده محسوب می شوند.

۱۸- عروس های یونانی باور داشتند گذاشتن مقداری شکر یا قند در لباس عروسی، در زندگی آینده شان شادی به همراه می آورد.

۱۹- به عنوان نماد باروری مردم ایرلند، پای مرغی آماده تخم گذاری را در شب زفاف به تخت عروس و داماد می بستند.

۲۰- از آنجا که مرغابی ها یک بار جفت گیری کرده و تا آخر عمر با جفت خود می مانند، در کره رسم است که بهترین دوست داماد دو مرغابی چوبی را به عنوان کادوی عروسی به داماد بدهد.

۲۱- در مصر نزدیکان عروس او را نیشگون می گیرند تا این نیشگون ها برایشان خوشی و شانس از سوی عروس و داماد به همراه بیاورد.

۲۲- در هند ازدواج نمادین با درخت نوعی سنت نیکو و عبادت است.

۲۳- در عربستان، پاکستان و حتی شهرهایی از ایران، دختری که بکارت خود را قبل از ازدواج از دست بدهد، به همراه معشوق خود به مرگ محکوم می شود.

۲۴- در فرقه یهودیت در صورتی که جشن عروسی مربوط به آخرین دختر مجرد مادر عروس باشد، تاجی از برگ روی سر مادر عروس گذاشته و مهمانان دور او می رقصند.