مطالب خبری جدید  و  آموزنده
مطالب خبری جدید  و  آموزنده

مطالب خبری جدید و آموزنده

...و اکنون چه باید کرد؟

...و اکنون چه باید کرد؟

در چندین مقاله ی گذشته نگاهی گذرا داشتیم به رفتارهای مذمومی که در ورزشگاه یادگار امام روی داد و به تاثیرات منفی این اعمال در جامعه اشاره کردیم.

اکنون وقت آن رسیده است تا بار دیگر دست در دست هم دهیم و در صدد چاره جویی بر آییم. هر فردی که این مقاله را می خواند، بی شک علاقه مند به فرهنگ و ادب دیار و سرزمین خود است و مطمئنا چاره جویی هایی در سر دارد که می توانند رهگشا باشند. لذا در ابتدا از تمامی دوستان می خواهیم که نظرات خود را با دیگران قسمت کنند تا شاید روزی برسد که به مدد همین گفته ها و نوشته ها، شاهد رفتاری در ورزشگاه باشیم که موجبات سربلندی و افتخار روز افزون باشد.

در مقالات گذشته از نکوهش شکستن و فحاشی و اهانت سخن راندیم و بازگو کردیم که شان و منزلت آذربایجان و آذربایجانی چنین اعمال شنیعی را قبول نمی کند. برخی دوستان همچنان بر رویه ی قبلی اصرار داشتند و البته بسیاری از عزیزان نظراتی ارایه دادند که نشان از درک عمیق و بینش والای آنها داشت. از جمله ی این پیشنهادات می توان به تکان دادن دستمال سفید، سوت ممتد، سکوت معنادار چند دقیقه ای، ترک ورزشگاه، پشت کردن ، سر دادن شعارهای معنادار علیه فدراسیون و غیره اشاره کرد. هر کدام از این نظرات اگر در ورزشگاه جامه ی عمل بپوشند و جایگزین فحاشی و شکستن صندلی شوند، می توانند تفکر والا و ضمیر آگاه مردمان آذربایجان را بیش از پیش به جهانیان بنمایانند.

برای مثال می توان به تکان دادن دستمال سفید اشاره کرد که اکنون در سرتاسر جهان روشی مرسوم جهت نشان دادن اعتراض است. اگر روزی فرا رسد که به مدد خودمان این روش را در ورزشگاه پیاده سازیم، هم توانسته ایم به نحو صحیح اعتراض خود را بیان کنیم و هم تعلق شخصی و انفرادی خود را در قالب  حرکتی پسندیده و در کالبدی اجتماعی نشان دهیم.

اگر اندکی تامل کنیم در می یابیم که خاکی که در آن قدم می گذاریم و هوایی که از آن استنشاق می کنیم زیبنده ی بهترین ها و پاک ترین ها است. در خاکی قدم می گذاریم که روزگاری شهریار سخن در آن به لطافت گام بر داشته است. هوایی را تنفس می کنیم که در کالبد رشید سردارانمان دمیده شده است و روح و جسم والایشان را، برای مبارزه تجهیز ساخته است. برخی از دوستان از نقد فحاشی و شکستن صندلی گلایه داشتند و اینکه در مقابل بی عدالتی باید ایستاد. شخص نگارنده بر این باور است که در مقابل بی عدالتی نباید ایستاد بلکه در مقابل آن باید عصیان کرد. ایستادن کافی نیست. باید عصیان کرد و بی عدالتی را برچید. انسان ذاتا عصیان گر است و این عصیان و طغیان گری اوست که او را انسان می سازد. وگرنه بی عصیان زندگی مفهومی ندارد. ولی عصیان و طغیان را نباید در شکستن و فحاشی جست.

باید به درستی ایستاد و عصیان گری کرد. باید با تمام وجود و با یکایک سلول های بدن "یاشاسین آذربایجان" سر داد. این گفتار اگر چه تنها دو واژه است ولی چنان عمقی دارد که فدراسیون نشین ها بهتر از ما بدان پی برده اند. یاشاسین آذربایجان اشک های جاری بر گونه های کودکان یتیم آذربایجان است. فریاد در گلو خفته و اشک های بر گونه جاری شده و گلایه های بر لب دوخته شده هواداران است که از این همه بی عدالتی فدراسیون به تنگ آمده اند. ولی برادر جان چاره در منطق و یکدلی است، نه در رفتار سرخابی گونه ی روبه صفتان. باید عصیان کرد و فریاد کشید ولی فحاشی نکرد. باید بیدار شد از این خواب خوش خرگوشی. باید به دنیا و ایران فهماند که وارثان سردار ملی همچون یلان بیشه ی کارزار یکایک دست در دست هم حامی آذربایجان و سمبل اتحاد و یکدلی اش – تراکتور- هستند.

باید گفت و باید عمل کرد، نباید ایستاد. باید به شیوه ی ستارخان ها و شهریاران عصیان کرد نه به شیوه ی یپرم خان ها. باید ارتش مشروطه بود نه قوای قزاق روس. باید آذربایجانی بود تا فهمید که چه نیرویی در پشت فریادهای صد هزار نفری یاشاسین آذربایجان نهفته است. باید سوت کشید، باید دستمال سفید تکان داد در مقابل داور و بازیکن و فدراسیونی که گمان می برند به سادگی می توانند در سرزمین فخر و افتخار، در دیار خون های پاک زمین ریخته شده حق را ناحق جلوه دهد. آری برادر جان، به سادگی نیست. ستار خان در مقابل ظلم عصیان کرد و رفت ولی از یک ستار هزاران سردار رویید. باکری ها آمدند و باز هم در مقابل ظلم عصیان کردند و باز هم رفتند ولی از باکری ها هزاران و میلیون ها شیرمرد و غیور زن روییدند. صدها هزار آذربایجانی یک صدا و یکدل و یک تن شدند و فریاد زدند یاشاسین آذربایجان؛ تا کودک چوپان دورافتاده ترین روستای آذربایجان از ورای سبلان این فریاد را بشنود و در نی نعبک خود آوای آذربایجان سر دهد. تا کودک یتیم آذربایجان بشنود و چشمانش پر خونش از شدت جور و جفا خونین تر شود و به عشق برادران و خواهرانشان فریاد عدالت خواهی سر دهد.

آری برادر در مقابل کفاشیان و تاج و امثالهم ایستادن کافی نیست. اینها دلخوش به فحاشی و شکستن هستند تا به مدد همین افعال مذموم هم حق را ناحق جلوه دهند و هم هفته ها محرومیت به پای هوادار بنویسند. با اینها باید عصیان کرد به طریقی که باور ندارند. اینان سالهاست که به فحاشی ها و شکستن های آزادی و سرخابی ها عادت کرده اند و عصیان گری و طغیان گری درست ما رشته های آنان را پنبه خواهد کرد.

هدف والاست و رسیدن نزدیک. آینده از آن ماست. مام میهن، آنا وطن آذربایجان باید به فرزندانش افتخار کند. این حداقل حق طبیعی وی است. سالها ما را در آغوش خود بزرگ می کند و زمانی که جسم متعفن ما را حتی نزدیکترین کس امان نیز نمی پذیرد با محبت در سینه می کشد. برادر جان ، بدانیم و باور کنیم که ما فرزندان این مادر پاک هستیم. مادری که پاک است و تنها خواستار پاکی از فرزندان خود. مگذاریم به سادگی بازیچه ی افراد غرض دار شویم.

منطقی بیاندیشیم و منطقی عصیان کنیم. در پایان دوباره از دوستان خواهشمندیم تا تمامی نظرات خود را در مورد جایگزین هایی برای رفتارهای مذموم فحاشی و شکستن و غیره ذکر کنند.

علی سرابلی

https://www.facebook.com/ali.sarabli

منبع: کلوب هواداران تراکتورسازی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد