مطالب خبری جدید  و  آموزنده
مطالب خبری جدید  و  آموزنده

مطالب خبری جدید و آموزنده

بودا و زن فاحشه

بودا و  زن فاحشه

بودا به دهی سفر کرد . زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد . بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد . کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : «این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید » بودا به کدخدا گفت : « یکی از دستانت را به من بده» کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت . آنگاه بودا گفت : «حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند»

بودا لبخندی زد و پاسخ داد : «هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند . بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند .»


بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه  بودا و  زن فاحشه 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد