مریدی “تگری زنان” نزد شیخ برفت و گفت یا شیخ حالم دریاب که بغایت رسید.
شیخ فرمود : مریدا تو را چه شده ؟
عرض کرد : مرادا ! چشمانم ز حدقه درآمده ، خون در کله ام جمع بشده ، جهان در پیش چشمانم تیره گشته و شاخی بر سرم سبز شده.
شیخ فرمود : چیزی نیست ، یحتمل بعد از اخبار BBC ، اخبار بیست و سی بدیده ای.
و مریدان نعره ها و فغان ها زدند.کارشناسان خودرو معتقدند ایده طراحی بدنه خودروی جدید مفهومی مرسدس بنز ...
چندی
پیش جوکی به زبان انگلیسی در دنیای نت زاده شد! که نکات ارزشمندی را در
خصوص سیاست های رسانه های امریکا در برداشت - ترجمه ی فارسی جوک به شکل زیر
است :
مردی
دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان میبیند سگی به دختر
بچه ای حمله کرده است مرد به طرف آنها میدود و با سگ درگیر میشود . سرانجام
سگ را میکشد و زندگی دختربچه ای را نجات میدهد پلیسی که صحنه را دیده بود
به سمت آنها می آید و میگوید :< تو یک قهرمانی >
فردا در روزنامه ها می نویسند :
یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد
اما آن مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم
پس روزنامه های صبح می نویسند:
آمریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد .
آن مرد دوباره میگوید: من امریکایی نیستم
از او میپرسند :خب پس تو کجایی هستی
< من ایرانی هستم >
فردای آن روز روزنامه ها این طور می نویسند :
یک تند روی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت
اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر اخبار ایران آخرین اخبار جنبش سیز اخبار مصر
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیختلطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
لطیفه ای که کل جهان اینترنت را برانگیخت
وا... آقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچهها، من
این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفخ میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من
واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم
بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده
ظهرگاه)
فرمانده: همه سینه
خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه
...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر
خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...
ناهار
این چیه؟
شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمیخورم،
دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون
آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست
کن
والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمیکنم، حالا واسه تو ...
چون کسی
گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد
-small;"> فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟جوجه بدون برنجرژیمی عزیزم؟آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.شب در آسایشگاه
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه
میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا
واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون
میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!
فرمانده میره تو
آسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا
تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو
فرمانده: بلندشید برید
بخوابید!
همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم
چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.
آره فری
جون؛ صبر کن این یکی پام مونده
فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش
انفرادی.
سرباز: آخه گناه داره، طفلکی
مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان!
عجبا!