در ترکی "یای" یعنی کمان، "چیلله" نیز یعنی زه ( در اینجا زه کمان ) و نیز محل زه برای گذاشتن تیر در موقع انداختن تیر، "اوخ" یعنی تیر ( تیر کمان )
در ترکی به تابستان نیز
"یای" گفته می شود. از این رو وقتی گفته می¬شود "یایین چیلله¬سی" ( تداعی
کننده کشیدگی نهایی گمان به هنگام انداختن تیر). ( چلّه تابستان) یعنی
نهایت و اوج کشیدگی تابستان که 45 روز رفته از تابستان است.
قیشین چیلله¬سی (چلّه¬ی زمستان ) نیز به معنای کشیدگی نهایی سرما است که
دو تا است یکی چهل روزه ( بویوک چیلله ) یکی بیست روزه ( کیچیک چیلله ).
یعنی زمستان دوباره به اوج می¬رسد.
چیلله گئجه (شب دارای کشیدگی نهایی) وقتی گفته می¬شود "چیلله گئجسی" (شب چّله) در واقع یعنی نهایت کشیدگی شب. ولی -تحت تاثیر تفسیرهای رایج- به معنای شروع چلّه زمستان تلقی می¬شود که البته اینگونه نیست.
اینکه چرا "چیلله" یا "چلّه" که به معنای "زه کمان" و "محل نشستن ته تیر در کمان" و مالا مفهوم نهایت کشیدگی را در مورد
"بلندترین شب" ، "شدت تابستان" و "شدت زمستان" ( که دقیقا معادل "Climax"
–نقطه اوج- آمده از زبان¬های یونانی و لاتین است) بایستی با عدد "چهل"
توجیه و تفسیر نمود کاری است که برخی از روشنفکران پرداخته¬اند و خود نیز
بایستی جوابگو باشند.
بدون هیچ تردیدی واژه "چیلله" یا "چلّه" با واژه یاد شده¬ی "climax" از یک ریشه و منشا می باشند.
قبلا بحث شده که صدای (ل) دارای مفهوم "انتقال" می¬باشد. نیز گفته
شده که تکرار یک صدا مفهوم استمرار تکراری حرکت و عملی را دارد. پس "چیلله"
یا "چلّه" دارای مفهومی است که در آن عمل انتقال به تکرار اتفاق می¬افتد. درست مثل "پیلله" یا "پلّه" که در آن
عمل انتقال و تکرار اتفاق می¬افتد. اگر "چلّه" معنی "چهل لا" نیز داشته
باشد آنوقت پرسیدنی است که اولا خود" چهل" از کجا آمده و دوم اینکه معنای
"پلّه" چیست؟ منطقی است بپذیریم که "چهل" از "چیلله" حاصل است.
فقط فراموش نشود که ادیبان منکر وجود تشدید نیز در فارسی شده¬اند.
ما جان ایتو (John Ayto ) اتیمولوژیست انگلیسی واژه¬ی "Climax" را نهایتا
از منشا هندو اروپایی (kli-) می¬داند. اولا شما این مورد را با واژه
"چیلله" یا "چلّه" تطبیق دهید خواهید دید که دقیقا دارای عناصر فونتیکی
مشابهی هستند.
باز می¬گویند که واژه "lean" به معنی "تکیه دادن" نیز از همین ریشه است. متوجه می¬شوید که چرا در "چیلله" یا "چلّه" مقهوم نشستن ته تیر در کمان نیز مستتر است؟
"چیلله" اسمی است که از فعل "چیلمک" به معنای ( زدن پرتابی توام با ضربه) ساخته شده است. در بازی
"چیلینگ-آغاج" (الک-دولک) به زدن " چیلینگ" یا "چیلیک" یا "چیله" (دولک)
با "آغاج" (چوبدستی) از این فعل استفاده می¬شود: "چیل گلسین!" (بزن بیاد!)
"چیلینگ" نیز از این فعل ساخته شده است.
"چیلمک" اسم تلنگر شدید است که درآن
ریگ کوچکی بین ناخن پشت سبابه و نوک انگشت شست قرار گرفته و به شدت پرتاب
می¬شود. یا تلنگری که بر سطح آب به نیت پخش کردن و افشاندن آب زده می شود.
شکل دیگری از این فعل نیز هست که "چیله¬مک" (افشاندن آب توام با ضربه) است.
"پیلله" (پلّه) نیز از سیستم "چیلله" (چلّه) است، حتی به این شکل:
"پیلوو" (Pilov) و "چیلوو" (Çilov) {پلو و چلو} نیز از یک شیوه و سیستم
تولید واژگان استفاده می¬شود. آوردن این مثال از آن جهت لازم بود تا در پیگیری سیستم واژگانی دچار سهو و لغزش نشویم. همانگونه که ملاحظه می¬کنید در فارسی مصوت¬ها دچار تغییر شده: "پُ" و" چ ِ".
به مثال¬های دیگری از این دست ( جهت مطالعه¬ی بیشتر) دقت کنید که
چگونه سیستم ترکی ثابت است: چیلله (چلّه)، پیلله (پلّه)، شیلله (سیلی
آبدار)، سیلله (سیلی)، گولل¬ه (گولّه، گلوله)، هورره، هوررا ( نوعی غذای
ساده روستایی) شیررا (شیره)، شوررا(احتمالا تبدیل به "شوربا" شده)، بلله
(نانی که به صورت ساندویچ درمی¬آورند)... . "پیلته" ( فتیله -به خاطر وجود "ت" که علامت تعدی است- چیزی که به تدریج پایین آورده می¬شود.) "گلّه"¬ی فارسی نیز احتمالا از این سیستم است که در این صورت باید از فعل "گلمک" (آمدن) "گلله" (هم-آمده) ایجاد شده باشد.
Qış Qapıda Vaxtı Güdür,
Payız yükün tutub gedir
Özgür çillə bayramını
Türk elinə təbrik elir
|
![]() |
|
|
نمونه هایی ازمعادل سازی زبان ترکی که به اقرار کارشناسان اروپایی جزو مناسب ترین لغات برای تبادل اطلاعات ماهواره های فضایی است:
بیلگی سایار: کامپیوتر
یازیجی: پرینتر
ینیدن باشلات: ری استارت کردن
سؤروجو: درایو
چؤزونورلوک: پولاریزیشین
گؤنجللمک: آپدیت کردن
ایندیرمک: داون لود کردن
یؤکلمک: انستال کردن
قالدیرماق: آن اینستال کردن
دؤزن: اِدیت
اَکله: انسرت
آختار: سِرچ
یاخین لاشتیر: زوم کردن
آرخا دؤزلم: بک گراند
یاردیم: هِلپ
گؤرونگچ: اکران، صفحه نمایش
وارساییم: فرضیه
تاساریم: نظریه
بؤلوم: تراک
سایلام: آمار
سایاچ: کنتور
مه تیک: کتاب
یازیت: کتیبه
یازین: ادبیات
ازگی: قضا و قدر
یاراتیلیش: فطرت
اُورون: مقام و منزلت
اولوسال: ملی و وطنی
قازی: حفریات
گؤمو: زیر خاکی
گوی کونوق سال: مهمانداری در فضا
اویقارلیق: تمدن
دُوندوروجو: فریزر
ایسیتیجی: ترموستات
آراچ: وسیله نقلیه
یوکسلتیجی: ترانزیستور
بوغاجی: گاوبوی
اوزای: فضا
یؤنَتیم: مدیریت
ایله تیشیم: ارتباطات
باسین: مطبوعات
دالقا: موج
اوزای گه میسی: سفینه فضایی
سؤروم: ورژن
یاپیشتیر: پییست
تکرلکلی آراچ: ویلچر
قوروما: بادی گارد؛ اسکورت
یاساخ لاماق: بایکوت
تاخیم: کادر، پرسنل
قایاق: اسکی
تؤی توپو: بدمینتون
سو توپو: واترپولو
ماسا توپو: پینگ پونگ
قونداق لاماق: سابوتاژ
قورولتای: گنگره (مجلس و جلسه)
اؤرگوت: اُرگان
اوچاق ساوار: پدافند
اوزون اریملی فؤزه: موشک های دور برد
دؤور بیچر: کمپاین
دولاندیریجیلیق: شانتاژ
سیل: دِلیت
دور: استپ
باشلات: استارت
قاپات: شات داون
تاراما: اسکن
تاراییجی: اسکنر
دؤزه نک: سیستم
سوُن اویون: گیم اوُور
و هزاران مثال دیگر...
منبع: قایناق= http://salariyan.blogfa.com/
واحدهای اندازهگیری ترکی
واحد طول : آرشین= 115 سانتی متر/ یاریم آرشین= 57.5 سانتی متر/ چیرک = 29 سانتی متر / سییه = 14.5 سانتی متر/ پونزا= 7.2 سانتی متر.
واحدهای طول راه: آغاج = 6 کیلو متر/ منزل= 6 آغاج . حد فاصل هرآغاج قهوه خانهای جهت استراحت وجود داشت معمولا یک فرد معمولی روزانه دو آغاج راه میرفت یک مسافر تنبل یک آغاج راه میرفت و آدم های خیلی تنبل طوری مسافرت میکردند که اگر مسافت 10 روز را جمع میکردی از 9 آغاج هم کمتر میشد. این موضوع برای اینکه میزان تنبلی شخصی را مشخص کنند میگویند فلانی خیلی زرنگ است ماشااله " اؤن گونده دوققوز آغاج یول گئدیر )" در 10 روز 9 آغاج راه می رود).
واحدهای پول: قیران = 100 دینار = بیست شاهی/ ده شاهی = 50 دینار/ چهار شاهی = یک عباسی/ یک منات = 3.5 قیران / یک پنابت = 50 دینار / اؤچ پنابت = 1.5 قیران / قارا پول = سکه کم ارزشتر از برنز و یا روی = پشیز/ «تومان» واحد پولی ۸۰۰ ساله درفرهنگ و ادب و تاریخ ما ترکان نیز همواره به جای عدد ده هزار استفاده شده است. این واحد پولی را بخاطر برابری آن با ۱۰۰۰۰ دینار چنین نامی را نهادهاند. «سکه صد دینار» یا همان «صنار» را سلطان محمود غزنوی ضرب کرد و بعدها به « محمودی » معروف شد. دینار واحد پول روم و برگرفته ازنام امپراتور روم دیناریوس بوده است. همزمان شاهان سامانی ماوراءالنهر سکههای نقرهای معروف به «شاهی» را ضرب کردند که ارزش آن نصف محمودی بود. بعداً ۱۰۰۰ دینار را «قران» و ۱۰۰۰۰ دینار را «تومان» گفتند. در اواخر دوره قاجار سکههای ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ دیناری ضرب شد که به یک «قران» و «دو قران» یا دوهزار (اصطلاحاً دوزار و دو قرون) معروف شدند.
واحدهای وزن : درم = 10 مثقال = 15.5 دانگ / سیر 80 گرم = 16 مثقال/ یک مثقال = 24 نخود = 4.68 گرم / باتمان = 5 کیلو ( دربازارتبریز 4.440 کیلو گرم/ درخراسان 3، 3 کیلوگرم ) یک نخود = چهار گندم/ یک کیلو= 1000 گرم / نیم کیلو= 500 گرم / یک پونزا = 250 گرم / هفدرم = 125 گرم / یک چتوهر = 22 مثقال / چئت = 11 مثقال.
منبع: http://salariyan.blogfa.com/post-1136.aspx
نامهای برخی حیوانات به تورکی آذربایجانی (کلوب آرمان)
در این پست به معرفی نام تورکی چند حیوان می پردازیم:
اؤردهک: اردک - ördək
ارکهج: بز نر چند ساله اخته شده و پیشاهنگ گلهƏRKƏC
ائرکهک: نر - ƏRKƏK
ائششهک،اولاغ: الاغ، گوش دراز، خر EŞƏK
اؤکوز: گاو نر - öküz
آت: اسب - AT
سئرچه: گنجشک - serçə
جئیران : آهو - ceyran
ایت: سگ - İT
آیغیر: اسب نر - AYĞIR
ایلان: مار - İLAN
اینک: گاو ماده - İNƏK
آیی: خرس - AYI
بئچه(خوروز):خروس BEÇƏ-XORUZ
باغا(توسباغا): لاک پشت BAĞA-TUSBAĞA
بایقوش: جغد BAYQUŞ
بیزوو: گوساله BİZOV
بیلدیرچین: بلدرچینBİLDİRÇİN
توغلو: بره ای که یک سالش تمام شده است TOĞLU
تولا( کوچوق):توله سگTULA-KUÇUQ
تولکو: روباه TÜLKÜ
تویوق: مرغ TOYUQ
ته که: بز نر - TƏKƏ
جؤنگه: گاو نر دوسال تمام - CÖNGƏ
جئیران: آهو - CEYRAN
جوجه:جوجه - CÜCƏ
بئچی:بزغاله، BEÇİ
چوققا: بچه خرسCHOQQA
چکیرتگه:ملخ - ÇƏKİRTGƏ
خنگهر: گاو نری که بیضه چپش را عقیم کرده باشند - XƏNƏGƏR
دووشان: خرگوش - DOVŞAN
دونقوز(دوموز): خوک DONQUZ
دانا: گوساله یک سال تمام - DANA
دای: کره اسبی که یک سالش تمام شده باشد - DAY
دایلاق: بچه شتر- DAYLAQ
دوگه: گاو ماده دوسال تمام که برای سال آینده خواهد زایید - DÜGƏ
دَوهَ: شتر - DƏVƏ
دیشی: ماده - DİŞİ
سوسهری: راسو - SUSƏRİ
سو ایلانی: مار آبی - SU İLANİ
سو ایتی: سگ آبی - SU İTİ
سوپا: خر دو تا سه ساله که هنوز برای بار کشی استفاده نمیشود - SUPA
سیچان: موش - SIÇAN
شیشهک: گوسفند دوساله و قوچ دوساله - ŞİŞƏK
فره: جوجه پرندگان - FƏRƏH
فریک: مرغ یک سال تمامFƏRİK
قابان: خوک نر - QABAN
قاتیر: استر، قاطر - QATIR
قارانقوش: پرستو - QARANQUŞ
قاریشقا: مورچه - QARIŞQA
قره قوش: باز - QƏRƏ QUŞ
قوچ: قوچ - QOÇا
قودوق: کره خر - QODUQ
قورد، جاناوار: گرگ - QURD , CANAVAR
قورداق: کرم خاکی - QURDAQ
قوزغون: کرکس- QOZĞUN
قوزو: بره - QUZU
قولان: کره اسب دوساله - QULAN
قومرو: قمری - QUMRU
قویون: گوسفند QOYUN
قیرخ آیاق: خرچنگ - QIRX ƏYAQ
قیزبوغان: آفتاب پرست - QIZ BOĞAN
گؤیهرچین: کبوتر - GÖVƏRÇİN
ماچا: الاغ و استر ماده - MAÇA
مایدان: اسب ماده - MAYDAN
هشتهرخان: بوقلمون - HƏŞTƏRXAN
هورا: بز نر یک سال به بالا - HURA
کئچی(بئچان): بز - KEÇİ
کپهنهک: پروانه - KƏPƏNƏK
کرتنکهله: مارمولک - KƏRTƏNKƏLƏ
کل: آهوی نر- KƏL
کله: گاوی که اخته نشده و با گاو ماده جفتگیری می کند( درهرسن و سالی) - KƏLƏ
کهلیک: کبک - KƏHLİK
دایچا: کره اسب - DAYÇA
کوششهک: بچه شتر-KÖŞŞƏK
کویهر: بز ماده یک سال تمامKÖYƏR
کیرپی: چوجه تیغیKİRPİ
--------------------------------------------
قایناق:
http://sozluk.blogfa.com/post-18.aspx