یه دختر خوب اولاً اصلاً پیدا نمی شه
یه دختر خوب هیچوقت زودتر از اینکه از شیر بگیرنش عاشق نمی شه
یه دختر خوب بیشتر از 3 ساعت توی حموم نمی مونه
یه دختر خوب یواشکی دست تو جیب باباش نمی کنه
یه دختر خوب با همسایشون که خوشگل تره لج نمی شه
یه دختر خوب به خاطر پوست و رنگ بدنش باباشو انقدر تو خرج نمی اندازه
یه دختر خوب وقتی معنی ترانه های خارجی رو نمیدونه مجبور نیست که واسه کلاس اونا رو گوش بده
یه دختر خوب توی قرار با پسر کلاس زورکی نمی آد و پدر کارمند بیچاره اش رو مدیرعامل و رئیس قلمداد نمی کنه
یه دختر خوب دیگه به دختر افغانی ها حسودی نمی کنه
یه دختر خوب شب زود نمی خوابه که صبح زود بیدار بشه که بتونه صافکاری و نقاشی کنه
دختر خوب برای اینکه مورد توجه قرار بگیره اسمشو عوض نمیکنه (صغرا= هانی - کبری= شانی)
یه دختر خوب از دماغ فیل نمی افته که نه؟
یه دختر خوب توی مسافرت به
یه دختر خوب اصلا" بفکر گرفتن گواهی نامه نمی افته چون می دونه با این کارش هیچ موجود زنده ای در اما نیست .
یه دختر خوب اصلا" جوک نمی گه چون می دونه اگه بگه این قد بی مزس که هیچ کی بهش نمی خنده .
یه دختر خوب اصلا" تو اینترنت کاری نداره .
یه دختر خوب به هیچ جا تک زنگ نمی زنه .
یه دختر خوب عکس گلزارو و لئوناردو دیکاپریو رو قاب نمی کنه بزنه تو اطاقش .
یه دختر خوب پشت چراغ قرمز آرایشش رو درست نمی کنه .
یه دختر خوب اصلا" نمی دونه یاهو مسنجر چی هست .
یه دختر خوب تو کلاس ردیف اول میشینه .
یه دختر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بو سیگار مور نمیده .
یه دختر خوب پای تلفن از کلمات : "میام" و" خونتون" استفاده نمی کنه .
یه دختر خوب وقتی میاد خونه دیپرس نیست .
یه دختر خوب وقتی کسی داره از عرض خیابون عبور می کنه حول نمی کنه بجا اینکه پاشو بزاره رو ترمز گازو فشار بده .
یه دختر خوب وقتی داداشش ماشین باباشونو میگیره از حسودی هی زیر آب داداشه رو پیش بابا نمی زنه .
یه دختر خوب وقتی تصادف می کنه نمیره رو بولوار نمی شینه های های گریه کنه.
یه دختر خوب هر روز بعد از کلاس به بهانه خرید کردن تو خیابونا الاف نمیشه .
یه دختر خوب با دیدن یه پسر خوش تیپ ومایه دار خودش براش لوس نمی کنه .
یه دختر خوب چادر سر می کنه و چادرشو لخ لخ رو زمین نمی کشه .
یه دختر خوب به اصلا" پسر همسایه شونو تا حالا ندیده .
یه دختر خوب با توجه به این که میدونه همسایشون آش نذری داره و ممکنه پسر همسایه آشو براشون بیاره درو باز نمی کنه .
یه دختر خوب تو دشستشویی جلو آینه بیشتر از بیست ثانیه ایست نمیکنه .
یه دختر خوب هی پسری رو که دوسش داره رو مجبور نمی کنه بیاد خواستگاریش .
یه دختر خوب با دخترایی که دوست پسر دارن معاشرت نمی کنه .
یه دختر خوب بجا اینکه بره پولشو بده آرایشگاه و ریملو ماتیک بخره میره پولشو میده باباش براش جهیزیه بخره .
یه
دختر خوب هم همیشه به اسم خود افتخار میکنه و به هرکس که می رسد نمی گه که
بجای سکینه و کلثوم به او پریسا و هنگامه و .... بگویند.
یه دختر خوب در اثر دیدن افراد غرب زده جو گیر نشده و پیراهن صورتی داداششو تبد یل به مانتو نمی کند .
یه دختر خوب خودشو با چیپس و پفک سیر میکنه واصلا" غذا نمی خوره .
یه دختر خوب تقاضای وسایل نا مربوطی ازقبیل ماشین از خانوده نمی کند .
یه دختر خوب وقتی با نامزدش بیرون میره به پسرای مردم چشمو ابرو نشون نمی ده .
یه دختر خوب بادخترای بی ادبی که فهش بدتر از بی شعور و احمق یاد دارن معاشرت نمی کند .
یه دختر خوب هیچ وقت با تلفن بیشتر از سه ساعت مداوم صحبت نمی کند.
یه دختر خوب هیچ وقت در جشنهای فامیلی جو گیر نشده و با پسرای فامیل کل رقصیدن نمی زاره .
یه دختر خوب برا جلوگیری از چاق شدن هیچ گونه نوشیدنی مجاز وغیرمجاز را بدون نسخه پزشک تغذیه استعمال نمی کند .
یه دختر خوب هیچ وقت بدون چادر گل گلی ایی که مامان بزرگش برا جشن تکلیف نه سالگیش خریده در انزار عمومی ظاهر نمی شه
یه دختر خوب هیچ وقت سوار ماشین مردای زیر 85 سال نمی شه
و این موجود هنوز اختراع نشده است
یه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبایه دختر خوب و زیبا
زن عشق می کارد و کینه درو می کند…
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر…
می تواند تنها یک همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ….
برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی …
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو …
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی …
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی….
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ….
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ….
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر …
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد…
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند…
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد…!
و این رنج است
دکتر علی شریعتی
دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی دکتر علی شریعتی
روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد
آخوند ده رفت و گفت: آملا، فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به
فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچه هایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر
به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و
خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به
داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که شب وقتی چسبیده به هم در
آن می خوابیم، پای یکی دو نفرمان از درگاه بیرون می ماند. دیگر ادامه این
وضع برایم قابل تحمل نیست… پیش تو، که مقرب درگاه خدا هستی، آمده ام تا
نزد او شفاعت کنی که گشایشی در وضع من و خانواده ام حاصل شود.
آخوند پرسید:
از مال دنیا چه داری؟
روستایی گفت:
همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است.
آخوند گفت:
من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.
روستایی که چاره ای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد….
آخوند گفت:
امشب
وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری. روستایی برآشفت
که: آملا، من به تو گفتم که اتاق آنقدر کوچک است که حتی من و خانواده ام
نیز در آن جا نمی گیریم. تو چگونه می خواهی که گاو را هم به اتاق ببرم؟!
آخوند گفت: فراموش نکن که قول داده ای هر چه گفتم انجام دهی وگرنه نباید از من انتظار کمک داشته باشی.
صبح
روز بعد، روستایی پریشان و نزار نزد آخوند رفت و گفت: دیشب هیچ یک از ما
نتوانستیم بخوابیم. سر و صدا و لگداندازی گاو خواب را به چشم همه ما حرام
کرد.
آخوند یکبار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت:
امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری.
چند
روز به این ترتیب گذشت و هر بار که روستایی برای شکایت از وضع خود نزد
آخوند می رفت، او دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل
اتاق ببرد تا این که همه حیوانات هم خانه روستایی و خانواده اش شدند! روز
آخر روستایی با چشمانی گود افتاده، سراپای زخمی و لباس پاره نزد آخوند رفت
و گفت که واقعا ادامه این وضع برایش امکان پذیر نیست!
آخوند دستی
به ریش خود کشید و گفت: دوره سختی ها به پایان رسیده و به زودی گشایشی که
می خواستی حاصل خواهد شد. پس از آن به روستایی گفت که شب گاو را از اتاق
بیرون بگذارد!
ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی
نزد آخوند می رفت، این یک به او می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق
خارج کند تا این که آخرین حیوان، خروس نیز بیرون گذاشته شد.
روز
بعد وقتی روستایی نزد آخوند رفت، آخوند از وضع او سئوال کرد و روستایی
گفت: خدا عمرت را دراز کند آملا، پس از مدتها، دیشب خواب راحتی کردیم. به
راستی نمی دانم به چه زبانی از تو تشکر کنم. آه که چه راحت شدیم
بازی ژاپن و قطر، فردوسیپور داره گزارش
میکنه که تلویزیون بازیکن ژاپنی «هوندا» رو نشون میده. فردوسیپور ازش
انتقاد میکنه که چرا بد بازی کرده. بعد این اطلاعات رو به بینندهها میده
(نقل به مضمون)
هوندا که عمو و پسرعموش هم کشتیگیرهای خوبی بودن و
پسرعموش هموزن سلیمانی و سوختهسرایی بود. این دو کشتیگیر خوب کشورمون
الان در بستر بیماری هستن و براشون آرزوی بهبودی میکنیم...
حالا تصور کنین که جواد خیابانی میخواست درباره این بازیکن «هوندا» صحبت کنه و اطلاعات ارائه بده:
بهله...
این هم تصویری از «هیوندای» بازیکن نامی تیم ژاپن... البته خیلی هم نامی
نیست... و اسم اصلیش هم هونداست... میبینیم که موهاش رو هم رنگ کرده...
در بین بازیکنان دنیا فقط دو نفر موهاشون رو رنگ میکنن، یکی همین هوندا و
دیگری سالوادور از تیم امید مکزیک... البته باجو هم هست... ولی باجو رنگ
نمیکرد، میتراشید... البته مدتی رنگ میکرد... و همینطور دلپیرو...
البته دلپیرو این اواخر دیگه رنگ نمیکرد... یه مدتی هم اون اوایل بازیش
رنگ می کرد... بهله... اجازه بدین این صحنه رو با هم ببینیم... بهله... و
این هم گگگگللل... نه... گل نبود... آفساید، آفساید گرفت داور... بهله،
توپ کرنر شده بود... حالا داور دست به جیب میشه... ولی نه، کارتی نمیده...
داشتم میگفتم، یکی دیگه از بازیکنانی که موهاش رو رنگ میکرد جان بالو از
تیم ملی گامبیا بود... البته اسمش مان جالو بود... و همینطور دیوید بکهام
قبل از اینکه وارد دنیای مد بشه و اون قصر رویایی رو به ثمن بخس ابتیاع
کنه، مدتی موهاش رو رنگ می کرد که از فرط خجالت از خونه بیرون نمیاومد در
حالیکه همسرش خیلی اصرار داشت تا... بهله اینم گل چهارم تیم قطر.. البته
گل سوم تیم ژاپن بود... گویا داور گل رو قبول نکرده... نه... مثل اینکه
توپ به دیرک دروازه خورده بود... داشتم می گفتم... و در این لحظه سوت
پایان بازی... با حساب پنج بر سه به نفع قطر.. البته دوستان از اتاق فرمان
میگن حساب کار سه یک به نفع ژاپن شده... من بلافاصله بعد از بازی نود
ثانیه وقت دارم تا جایگاه اختصاصی رو ترک کنم وگرنه به ضرب مشت و لگد
میندازنم بیرون... تا بازی بعدی و پیروزی دیگری برای شیربچههای شاهزاده
پارسی، بدرود
ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:
اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید.
اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید.
اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم ؛ شماره 6 را فشار دهید.
اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم ؛ شماره 7 را فشار دهید.
اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید.
اگر پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید.
اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید، بگویید، ما داریم گوش می کنیم