خلیل غلامییکی
از دوستان نوشته است که هواداران ملوان دست به یک تخریب بزرگ علیه
آذربایجان زدهاند. و درخواست کرده که چیزی بنویسیم. دامن زدن به این گونه
تخریبها هرگز در حوصلهی هواداران تراختور نمیگنجد. وارد شدن به این خود
شکنیها نیز چندان سودآور نیست. در عین حال که، ترک زبانهای انزلی از این
پاسخها یا مقابله به مثلها دلگیر شوند. حتا، به زعم ما هواداران
تراختور، جو سازیهای این چنینی مقطعی و فراموش شدنیاند و آن چه باقی
میماند حسن اخلاق و حسن شهرت است (همان که کاپیتان ملوان گفت). برخوردهای
سنجیده قطعا مؤثرتر از پرخاشگری خواهد بود. در دراز مدت نتیجهی این کارها
به خود ما خواهد برگشت.
این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا
آن
چه هوادار تراختور برای آن برنامهیزی میکند، آیندهای دور و قابل دسترس
است. برای رسیدن به آینده، تلاشهای زیادی از سوی هواداران انجام گرفته و
میگیرد. هر روزه اخباری از این هواداران به گوش میرسد که هر انسانی را
متحیر میکند. نشانهی این گونه حرکتهای سنجیده آن است که، توجه همه را
بدون استثنا به خود جلب کرده است. اگر پیش از این یک ترک زبان از سر احتیاط
یا فروتنی خود را ترک زبان معرفی نمیکرد، امروزه ادعای تراختوری یک
افتخار به حساب میآید، اگر چه حتا ترک زبان نباشد. و همان که با خانوادهی
حسام آسیب دیده، مواجه شدیم یکی از نمونههای زیاد است.
نام
تراختور و فرهنگ آذربایجان شدیدا به هم دیگر پیوند خوردهاند. کسانی که بر
این پیوند انتقاد وارد میکنند، چنین تجربهای را هرگز در خود نداشتهاند.
با چسباندن فرهنگ و تاریخ به اسطورهی تراختور، بیش از اینها باید منطقی و
با حوصله بود. ما فرهنگ خود را بر این بازیها گرو گذاشتهایم و این نکته
است که انتقادها را متوجه ما کرده است: اگر تراختور ببازد، آیا از فرهنگ
آذربایجان باید دست شست؟ اولا که فرهنگ اعتباری بزرگتر از یک بازی دارد و
دیگر این که، فرهنگ یک مفهوم است و آن چه درون و محتوای آن را پر میکند
همین موارد ملموس است. تاریخ و فرهنگی که از خطر پذیریها بپرهیزد، به یک
موزه بدل خواهد شد. چنان چه زبانهای زیادی را باید در موزهها جست.
اگر
تراختور نتواند به آسیا برسد، چه چیز از دست میرود؟ و اگر از لیگ برتر
کنار رود چه؟ در واقع، این قاعدهی هر بازیست و دل سرد شدن از این وضعیت
یعنی هلاکت پیش از مرگ. باید نفس کشید و خطر کرد. میدانیم که در روم
باستان دلاوران رودررو میجنگیدند و جان خود را گرو میگذاشتند و چه بسا که
کشته میشدند. جدا کردن فرهنگ و زبان از امور زندگی، به پاستوریزه شدن
میانجامد. فرهنگ استریلیزه نای نفس کشیدن و فریاد با صدای بلند را ندارد.
کاپیتان
ملوان در تلویزیون عقدهاش را خالی کرد و با ظاهری آرام و منطقی گفت که 90
درصد انزلی ترک زبان هستند. و بقیهی ماجرا. او اگر در فکر انتقام گرفتن
به سر میبرد، هواداران تراختور در اندیشهی چشم پوشی از کوته فکریهای
کودکانهاند. در برخی موارد پاسخ ندادن کشندهتر از هر چیز است.
تلویزیون
به اصطلاح ملی ما با پخش مصاحبهی ترک زبانها پس از هر بازی هواداری صد
هزار نفری تراختور را تحقیر میکند. اما حماقت آنان در این کار، به خشک شدن
تنوع لهجهها و زبانها میانجامد. شاید برای آنان این تنوع هیچ مفهومی
نداشته باشد، و همین است که ما با حماقتی بزرگ روبه رو هستیم. پرخاشگری در
چنین مواقعی کارساز نیست. برای داشتن آیندهای صد ساله باید انسان پرورش
داد.