هفته ها است که خبر محرومیت سه جلسه ای هواداران تراکتورسازی از طرف کمیته ی انضباطی اعلام شده است، با این وجود کمتر کسی است که در بحبوحه ی نقل و انتقالات خبری از آن بگیرد. مدیریت باشگاه و مسوولان استانی هم بیش از پیش سعی می کند تا با قرار گرفتن در مسیر جذب بازیکنان به نوعی بی تفاوتی خود را به این قضیه نشان دهند.
در این مقاله سعی نداریم که به علل و عوامل محرومیت و درستی و نادرستی این اقدام بپردازیم زیرا بر این باوریم که هر عمل ناشایستی مطمئنا پیامد ناگواری نیز خواهد داشت و شکستن صندلی و مواردی از این قبیل بی شک شایسته محرومیت و جریمه نیز می باشد ولی تا چه حد! با این حال باید بررسی کنیم تا ببینیم که آیا این حوادث تنها در ورزشگاه یادگار امام روی داده است که متعاقب آن چنین جریمه ی سنگینی گریبان گیر هواداران گردد؟ مطمئنا پاسخ بدین سوال منفی است. زیرا که همگان در ورزشگاه انزلی شاهد تلخ ترین حوادث تاریخ فوتبال کشور بودند که حتی رسانه ی ملی نتوانست بدلیل شدت حوادث روی داده به شرح وقایع بپردازد. هجوم همه جانبه ی هوادارن، شکسته شدن صندلی ها، توهین و فحاشی و ده ها مورد دیگر از جمله مواردی بودند که فدراسیون و کمیته ی انضباطی را تنها مجاب به محرومیت یک جلسه ای هواداران ملوان کرد.
از جمله بازیهای دیگر می توان به بازی تیم های آلومینیوم هرمزگان و فجر سپاسی شیراز در رقابت های پلی آف دسته یک اشاره کرد که آن بازی نیز محرومیتی برای هواداران دو تیم در بر نداشت. با این اوصاف، چرا باید پرتاب صندلی چنین محرومیت سنگینی را در بر داشته باشد؟ پاسخ به این سوال نیز ساده است. تنها تفکر و اندیشه ی خصمانه و تبعیض آمیز است که این فدراسیون نشین ها را وادار کرده است تا پاسخ تمام هواداران تراکتور و مردم آذربایجان را با محرومیتی بی سابقه دهند و خود بر تخت سلطنت قهقهه های سرمستی سر دهند.
کلام و عمل دو امر مجرا هستند، اینان هرگاه می خواهند در ملا عام سخنی از هوادار تراکتور بر زبان برایند بهترین کلمات و واژه ها را بر می گزینند ولی در خفا و در هنگام عمل نمی توانند خشم خود را از این مردمان پنهان کنند و نهایت تلاش خود را برای در هم کوبیدن آنها به کار می گیرند. عوامل فدراسیون سال های سال با صرف هزینه ی چندین ده میلیاردی از پول بیت المال نتوانستند تیم های سرخابی خود را در اوج ببینند و همواره ورزشگاه آزادی خالی از تماشاگر بود. تراکتور و حضور هوادارانش ضربه ای بود بر طبل توخالی آنها که سالها بر آن کوبیده بودند و اینک همگان با پاره شدن طبل، توخالی بودنش را مشاهده کردند.
پر واضح است که در این سیستم بیمار فوتبالی وقتی شخصی در مسند ریاست فدراسیون قرار می گیرد که تمامی تیم های ملی کشور در اوج حقارت در مقابل تیم هایی به مراتب پایین تر از گردونه ی رقابت ها حذف می شوند، و فساد مدیریتی در این فدراسیون بیداد می کند، خنده های مضحکی که در پاسخ منتقدان تحویل جامعه داده می شود و اعلام محرومیت های پر حرف و حدیث برای هواداران برخی تیم ها و با وجود همه ی این جرایم باز هم کسی در صدد عزل آقای رئیس بر نمی آید مطمئنا آقای رئیس به جایی محکم تکیه دارد.
تمامی این محرومیت های یکجانبه ریشه در سیاست شهروند درجه یک و درجه دو دارد. مسوولان فدراسیون با آگاهی از عمق نفوذ فوتبال سعی دارند تا با اتخاذ چنین تصمیماتی به هواداران بقبولانند که در سیستم موجود فوتبالی آنها به عنوان شهروند درجه دو مطرح هستند. چنین رویه ای شاید بتواند عطش کینه و نفرت فدراسیون نشین ها و روسای آنها را فرو بنشاند ولی لطمات جبران ناپذیری را بر پیکره ی جامعه ی واحد ایرانی وارد خواهد آورد و مردم این سرزمین را به نوعی گریز از هم وادار خواهد کرد. سرزمینی که در آن اقوام مختلف با زبان ها و نژادهای مختلف باید با قلبی واحد برای آبادانی کشور گام بردارند اینک با سیاست های کژاندیشانه ی فدراسیون نشین ها سر به بیراهه گذاشته است. اینها مسایلی است که قلب جامعه و وحدت مردم را نشانه می رود نه تشویق ها و شعارهایی که در ورزشگاه در حمایت از یک تیم سر داده می شود.
مسوولان فوتبال کشور به دلیل اینکه با تکیه بر رابطه ها و نه ضابطه ها بر مسند قدرت تکیه کرده اند از شعور و درک کاملی در جهت حلاجی قضایا برخوردار نیستند و همین امر سبب می شود که دانسته و یا ندانسته بذرهای کینه و نفرت را در سینه های مردم بکارند. با وجود همه ی این بی عدالتی ها خود هوادار نیز در این تصمیم گیری ها بی تقصیر نیست. این برای دومین سال پیاپی است که هوادار تراکتور مورد آماج چنین محرومیت هایی در آغاز لیگ قرار می گیرد و لطماتی که تیم از این محرومیت ها می بیند تا پایان فصل گریبان گیر باشگاه می شود.
اگر تراکتور در فصل پیش با محرومیت هوادارانش مواجه نمی شد بی شک امسال بی چون و چرا می توانست در رقابت های باشگاه های آسیا حضور یابد. هنگامی که هوادار به بی عدالتی در قبال خود عادت می کند و هرگز اعتراض نمی کند مسوولان نیز بیش از بیش احساس آرامش می کنند و رفته رفته شدت این محرومیت ها را افزایش می دهند. شاید بسیاری توان سایر اعتراض ها همچون طومار نویسی و درخواست و گلایه از مسوولان استانی و کشوری را نداشته باشند ولی حداقل کاری که می توانند انجام دهند این است که اعتراض خود را از طریق ایمیلی به گوش آنها برسانند. در غیر این صورت باید منتظر روزهای شوم تر بود.
اول به سراغ یهودیها رفتند، من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم . پس از آن به لهستانیها حمله بردند من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم . آنگاه به لیبرالها فشار آوردند، من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم . سپس نوبت به کمونیستها رسید ، من کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم . سرانجام به سراغ من آمدند، هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند.
علی سرابلیhttps://www.facebook.com/profile.php?id=100000199580323