اون چیه که با عظمتش کون زمین رو پاره کرده؟ درخت
از بچه تهرونیه می پرسن : امام اول کیه ؟ یخورده فکر می کنه میگه : بابا یکم راهنمایی کنید ... میگن : شمشیرش معروفه ... میگه : آها ...ZORO رو میگید؟
تا حالا کفشاتو نگاه کردی؟ 2 تا عاشق 2 همراه که بی هم میمیرن
با هم خاکی میشن بدون هم زیر بارون نمیرن
کاش آدما کمی از کفشاشون یاد بگیرن..
وقتی به آسمون آبی می نگرم تو را میبینم
وقتی به ابرها مینگرم تو رو میبینم
وقتی به خورشید مینگرم تو را میبینم
میشه بری کنااااااااااااااااار؟؟!!!
وقتی که تو را دیدم
دستام شروع کرد به لرزیدن !
قلبم شروع کرد به تپیدن !
پاهام سست شد !
فقط تونستم بگم :
واااااای سوسک
معتاده 200 تومن بیشتر نداشته میره جنس بخره با التماس ساقی رو راضی میکنه بهش جنس میده و از خماری همون جا میشنه شروع میکنه به کشیدن و چند تا دود میگیره جنسش خوب نبوده رو میکنه به ساقی و میگه این که سینه میزنه ساقیه میزنه تو سرش میگه الاغ 200 تومن دادی میخواستی واست زنجیر بزنه
پیر زنه با نوه اش داشت بازی میکرد که یهو یه موش رفت داخل اونجای مادر بزرگه
نوه اش دستش رو کرد تو شرت مادربزرگه و بعد از چند دقیقه دم موش رو گرفت
خواست که موشه رو بکشه بیرون که مادربزرگش که حالی به حالی شده بود
گفت:ننه جون درش نیار همون تو زجرکشش کن
طبق آخرین آمار بعد اززن بازی12% مردها دوش میگیرند، 6% یه لیوان قهوه میخورند، 9% میخوابند و 4% یه بار دیگه حال میکنند اما 69% بقیه میرن خونه پیش زنشون
تهرونیه و اصفهانیه و قزوینیه میمیرن، اون دنیا میرن کارنامه اعمالشون رو میگیرن، میبینن بدجوری افتضاحه و اگه این ریختی پیش بره هر سه تایی از قعر دوزخ سر در میارن! خلاصه میرن پیش جبرئیل و کلی دستمال بازی درمیارن که بابا یک فرصت دیگه به ما بدین بلکه جبران کنیم و آخر مخ جبرئیل رو میزنن و راضیش میکنن که یک فرصت دیگه بهشون بده، منتها با یک شرط و اون اینکه اگه اینبار یک دفعه تهرونیه خانوم بازی کنه، اصفهانیه دنبال پول باشه یا قزوینیه قزوینی بازی در بیاره، درجا سنگ میشه و صاف از ته جهنم سر در میاره! خلاصه سه تایی برمیگردن رو زمین و خوشحال و خندان داشتن میرفتن که یهو چشم تهرونیه میخوره به یک کس اساسی و هرچی میخواد جلوی خودشو بگیره نمیشه و آخر میره یک تیکه بهش میندازه.. تیکه انداختن همان و درجا سنگ شدن همان! قزوینیه و اصفهانیه خوب حساب کار دستشون میاد، یک نگاه به هم میکنند و راه میافتند. یخورده جلوتر اصفهانیه یک 100 تومنی رو زمین میبینه، هی با خودش چک و چونه میزنه، آخر میبینه راه نداره... خم میشه ورش داره، یهو قزوینیه میگه: آی بالامجان! خدا ازت نگذره که هم خودتو سنگ کردی و هم منو
یه نفر رفته بود تو یه رودخونه کم عمق و داشت ماهی میگرفت و میخووند: من مرد ماهگیرم آب رسیده به زانوم! یه نفر داشته رد میشده، وقتی شعر طرف رو میشنوه میگه: یه کم برو جلوتر تا قافیه شعرت درست شه!
معلمی به شاگردانش گفت که عجیبترین حکایتی را که میدانید انشا بنویسید. یکی از شاگردان نوشت: کون مادرم. معلم تعجب کرد و از شاگرد پرسید: این چیه که نوشتی؟ شاگرد گفت: آخه آقا بابام هر شب دو تا میزنه در کون مادرم و میگه: عجب حکایتی است.
یک نفر زنگ میزنه به جایی و میگه: آقا اونجا شماره 2222222 است؟ جواب میشنوه: بله، درست گرفتید. میگه: آقا! من انگشتم توی سوراخ شماره 2 گیر کرده، تو رو خدا به آتشنشانی خبر بدین بیان منو نجات بدن.
جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جوک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی جک ترکی