سریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شد

آفتاب: گروهی از دانشمندان ایتالیایی با استفاده از فیبر نوری موفق شدند سریع‌ترین اینترنت دنیا با سرعت 448 گیگابیت بر ثانیه را ایجاد کنند. 

محققان "مدرسه عالی سنت آنا" در پیزا با همکاری شرکت "اریکسون" و کنسرسیوم ملی بین دانشگاهی برای مخابرات (CNIT) موفق شدند به اینترنت با سرعت 448 گیگابیت برثانیه دست یابند.

این سریعترین اینترنت دنیا در مدت تنها یک ثانیه قادر است یک حجم اطلاعات برابر با 20 فیلم با کیفیت بالا، 500 فیلم با کیفیت استاندارد، 7 میلیون تماس تلفنی تصویری و 100 میلیون تماس تلفنی استاندارد را جابجا کند.

این اولین سیستم در دنیا است که بر روی دو حمل کننده نوری که وارد یک شبکه از فیبرهای نوری تجاری شده‌اند توانسته است با سرعت 448 گیگابیت بر ثانیه عمل کند.

براساس گزارش کورییره دلا سرا، اینترنت با این سرعت معادل 22 هزار و 500 اتصال ADSL با سرعت 20 مگابیت برثانیه است.

این محققان در این خصوص اظهار داشتند: "ما با بهره گیری از این فناوری رکورد قبلی سرعت زیرساخت‌های تجاری را که برابر با 100 گیگابیت برثانیه بود بیش از چهار برابر کردیم."


سریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شدسریع‌ترین اینترنت دنیا ایجاد شد

رشد یک میلیون نفری جمعیت ایران در سال 89

آفتاب: جمعیت کشور در پایان سال گذشته بیش از 75 میلیون نفر بود. 

بر اساس آنچه در پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز آمار ایران مشاهده می‌شود، جمعیت کشور هم اکنون از مرز 75 میلیون نفر عبور کرده ‌است.

ساعت جمعیتی این پایگاه در آخرین روز سال گذشته جمعیتی حدود 75 میلیون و 50 هزار نفر را نشان می‌داد.

بر این اساس این عدد هم اکنون از 75 میلیون و 159 هزار و 800 نفر عبور کرده است. این در حالی است که رقم مربوط به جمعیت کشور بر اساس این شمارنده در حال افزایش است.

ساعت جمعیتی این پایگاه در فروردین ماه سال گذشته جمعیتی بیش از 74 میلیون نفر را برای کشورمان نشان می‌داد.

با محاسبه‌ای می‌توان به طور تقریبی گفت که طی یک سال گذشته جمعیت کشور بیش از یک میلیون و50 هزار نفر افزایش یافته است.

تاکید لاریجانی بر ضرورت دخالت نکردن در امور حوزه‌های علمیه

آفتاب: رئیس مجلس شورای اسلامی بر آمادگی مجلس جهت همکاری با حوزه‌های علمیه تأکید کرد و گفت: کمک به حوزه‌های علمیه، سرمایه‌گذاری بلندمدت در امور فرهنگی است. 

علی لاریجانی قبل از ظهر پنج‌شنبه در دیدار مسئولان حوزه‌های علمیه برادران و خواهران کشور با وی در سخنانی خدمت‌رسانی به حوزه‌های علمیه را از وظایف مجلس شورای اسلامی برشمرد و افزود: مجلس شورای اسلامی همان گونه که پیش از این نیز با تصویب قوانین زمینه توسعه مناسب حوزه‌های علمیه را فراهم کرده است از این پس نیز آماده همکاری با حوزه‌های علمیه خواهد بود.

وی توسعه حوزه‌های علمیه و به ویژه حوزه‌های علمیه خواهران را قابل ملاحظه توصیف کرد و با اشاره به نیاز به اعتبارات عمرانی در این زمینه تصریح کرد: گسترش حوزه‌های علمیه نیازمند بودجه است و مجلس شورای اسلامی می‌تواند در این مورد اقدام و به حوزه‌های علمیه به ویژه حوزه‌های علمیه خواهران کمک کند.

رئیس مجلس شورای اسلامی با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری در ارتباط با کمک به حوزه‌های علمیه و عدم دخالت در امور آنها، اظهار داشت: با توجه به نقش حوزه‌‌های علمیه در هدایت فرهنگی جامعه، کمک به حوزه‌های علمیه به منزله سرمایه‌گذاری بلندمدت در امور فرهنگی است.

انحطاط اخلاقی و جامعه امروز ایران

آفتاب- سرویس فرهنگی: معنای لغوی انحطاط، فرود آمدن، پست شدن، به پستی گراییدن است. هرگاه فرد یا جامعه‌ای به انحطاط اخلاقی دچار شود، برخلاف میل خود به کارهای پست و پلید دست می‌زند و در جهت سقوط اخلاقی و تهی شدن از ارزش‌های معنوی

در شرایطی که به اذعان صاحب‌نظران برخی وقایع در سطوح مختلف بیم بروز بحران اخلاقی در جامعه ایران را به‌وجود آورده‌است؛ تامل جدی درباره این مهم، آن هم در آغاز سالی جدید، ضروری به‌نظر می‌رسد.
و الهی حرکت می‌کند. انحطاط اخلاقی، خطرناک‌ترین پدیده‌ای است که به آرامی و به تدریج، ریشه‌های فضایل اخلاقی جامعه را می‌خشکاند و مانند موریانه، ستون‌های بر پا دارنده اجتماع را از درون تهی کرده و باعث فروپاشی آن می‌شود. خطر انحطاط اخلاقی برای کشور از هر خطری سهمگین‌تر است و بی‌توجهی به این امر مهم، گناهی نابخشودنی است. در شرایطی که به اذعان صاحب‌نظران برخی وقایع در سطوح مختلف بیم بروز بحران اخلاقی در جامعه ایران را به‌وجود آورده‌است؛ تامل جدی درباره این مهم، آن هم در آغاز سالی جدید، ضروری به‌نظر می‌رسد. 

انحطاط اخلاقی به شیوه‌ها و شکل‌های مختلفی در جامعه بروز می‌کند و براساس شواهد تاریخی، ابتدا از ناحیه سرآمدان و نخبگان فکری و سیاسی سر بر می‌آورد و در نهایت به افراد جامعه سرایت می‌نماید و با عمومیت یافتن آن، موجبات نابودی و هلاکت جمعی فراهم و جامعه را دچار بحران اخلاقی و اجتماعی خواهد کرد. آثار و شواهد بحران اخلاقی زمانی آشکار می‌شود که به هشدارها و علائمی که حکایت از انحطاط اخلاقی داشته باشند بی‌اعتنا باشیم و
آثار و شواهد بحران اخلاقی زمانی آشکار می‌شود که به هشدارها و علائمی که حکایت از انحطاط اخلاقی داشته باشند بی‌اعتنا باشیم و آنها را جدی نگرفته و درصدد حل و فصل آنها برنیاییم.
آنها را جدی نگرفته و درصدد حل و فصل آنها برنیاییم. 

این یک امر بدیهی است که تمام آسیب‌های اجتماعی، ریشه در بحران اخلاقی و ضعف اخلاق در جامعه دارند. مفاهیمی چون مشارکت، وفاق، همبستگی ملی، اخلاق اجتماعی و فضیلت‌های سنتی روزبه‌روز از معنای واقعی خود دورتر می‌شوند. در چنین اوضاع و احوالی، تلاش برای تحقق آرمان‌های بشری، دستیابی به امنیت، سعادت، استقرار عدالت و سایر ارزش‌های انسانی و اجتماعی عقیم می‌ماند و به جای آنها، تضاد و تعارض، خشونت، خصومت، جنگ و گرایش به ضد ارزش‌ها و رذیلت‌های اخلاقی گسترش می‌یابد و به عبارتی، ارزش‌های اخلاقی، رنگ می‌بازند. 

در گذشته بیشتر اخلاق فردی حاکم بود و هرکس برحسب تربیت خانوادگی، معتقدات مذهبی و رعایت ارزش‌های قابل قبول تا اندازه‌ای حد خود را نگه می‌داشت، ولی در دوران جدید، معیارهای گذشته دگرگون شده و تراکم جمعیت در شهرها، همه را نسبت به همدیگر ناشناس کرده و بر نیازها و برخوردها افزوده است. پس ناگزیر ‌باید نوعی اخلاق اجتماعی
هنگامی که بحران اخلاقی و بحران اعتماد و مشروعیت بر فضای سیاست سایه انداخت، دفاع از هنجارها، اصول و ارزش‌های والای اخلاقی، انسانی و اجتماعی، جای خود را به ریاکاری و مال‌اندوزی می‌دهد و زبان و قلم و سایر ابزارهای فرهنگی و شیوه‌های تبلیغی، وسیله‌ای برای توجیه سیاست‌های غلط، نارسایی‌ها، خطاها و غفلت‌ها می‌شود.
که از ادب قرار دادن و قانون ناشی می‌شود جانشین آن شود. این اخلاق اجتماعی جزء ضرورت روزمره شده است که ‌رعایت آن، زندگی تلخ و ناممکن خواهد شد. 

هنگامی که بحران اخلاقی و بحران اعتماد و مشروعیت بر فضای سیاست سایه انداخت، دفاع از هنجارها، اصول و ارزش‌های والای اخلاقی، انسانی و اجتماعی، جای خود را به ریاکاری و مال‌اندوزی می‌دهد و زبان و قلم و سایر ابزارهای فرهنگی و شیوه‌های تبلیغی، وسیله‌ای برای توجیه سیاست‌های غلط، نارسایی‌ها، خطاها و غفلت‌ها می‌شود. از آنجا که سرمایه اخلاقی هر ملت، آن را از آسیب‌پذیری مصون می‌دارد، لذا برای رهایی از این بحران، چاره‌ای جز گام نهادن در مسیر بازیابی ارزش‌ها و احیای اخلاق در درون فرد فرد اعضای جامعه نیست و تنها یک انقلاب درونی در سایه گسترش آگاهی فردی و جمعی می‌تواند جامعه را نجات دهد. 

در وضعیت بحران اخلاقی و مخدوش شدن اخلاقیات، مجالی برای منطق ارتباط و عمل ارتباطی باقی نمی‌ماند و نتیجه آن ازهم‌گسیختگی و ازخودبیگانگی در مقیاس وسیع و عمیق است. در چنین وضعیتی، در واقع زندگی اجتماعی مشترک غیرممکن خواهد شد و به عبارت ساده‌تر، زندگی اجتماعی موجب نوعی تنگ‌خلقی می‌شود که می‌توان نامش را بیماری «بیزاری از هم‌نوع» گذاشت و در چنین وضعیتی هرکسی چنین می‌پندارد که همشهری‌اش زندگی را بر او تنگ کرده است. اختلافاتی که در مراکز تجمع پیش می‌آید، یکی از نمونه‌های این بحران و زندگی بدون فرهنگ و اخلاق است. بی‌تردید چنانچه فرهنگ و اخلاق در کار نباشد، نمی‌توان جلوی اجحاف و سوءاستفاده از مقام و موقعیت را گرفت. آنچه مشخص است این‌که اگر عنصر فرهنگ به حال خود رها شود، هنجارهای
از آنجا که سرمایه اخلاقی هر ملت، آن را از آسیب‌پذیری مصون می‌دارد، لذا برای رهایی از این بحران، چاره‌ای جز گام نهادن در مسیر بازیابی ارزش‌ها و احیای اخلاق در درون فرد فرد اعضای جامعه نیست و تنها یک انقلاب درونی در سایه گسترش آگاهی فردی و جمعی می‌تواند جامعه را نجات دهد.
بازدارنده اخلاقی، توان مقابله با فشارها و اختلافات ناشی از پدیده‌های نو را نداشته باشند، طبیعی است که نظام سیاسی جامعه از تعادل و توازن خارج و وحدت و امنیت به مخاطره می‌افتد. بر این اساس روشنفکران و نخبگان جامعه، باید برای ریشه‌یابی تهدیدها و مسائل اجتماعی با دیدی آسیب‌شناسانه به پدیده‌های نو بنگرند. 

چنانچه جامعه‌ای به بحران اخلاقی دچار شود، به تدریج و آرام آرام به صورت خزنده و موریانه‌وار پایه‌های نظام اجتماعی و به تبع آن، اصول اساسی ساختار سیاسی جامعه را از درون تهی و تخریب خواهد کرد. لذا ضرورت دارد برای رویارویی با این پدیده ویران‌گر، از تمام استعدادها و توانمندی‌های فکری و فرهنگی با شیوه‌های معقول، منطقی و مؤثر بهره‌برداری کرد. غفلت و بی‌توجهی نسبت به آن، خسارات جبران‌ناپذیری را به وجود خواهد آورد و تعادل و توازن جامعه را به هم خواهد ریخت و در نهایت ثبات و امنیت آن را به چالش خواهد کشید. 

وقتی مردم، خدا را فراموش کنند، به ارزش‌های اخلاقی و معنوی پشت پا بزنند، در توزیع امکانات رفاهی و ثروت، راه را بر دیگران بسته و انحصارطلبی کنند، باید انتظار چنین روزی را بکشند. وقتی عده‌ای اندک به چپاول سرمایه‌های کلان پرداخته و جمع مال و ثروت را وجهه همت خویش قرار دهند و برای رسیدن به هدف از هر وسیله‌ای استفاده کنند و از انجام هر کار خلاف اخلاقی کوتاهی نکرده و ظلم و ستم را پیشه خود سازند، باید به چنین آشفتگی و بحرانی مبتلا شوند؛ چرا که «الملک
چنانچه جامعه‌ای به بحران اخلاقی دچار شود، به تدریج و آرام آرام به صورت خزنده و موریانه‌وار پایه‌های نظام اجتماعی و به تبع آن، اصول اساسی ساختار سیاسی جامعه را از درون تهی و تخریب خواهد کرد.
یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم». اگر روابط انسانی بر مدار زر و زور و تزویر بچرخد، هر کسی به سه ضلع این مثلث دسترسی داشته باشد قطعاً می‌خواهد دیگران را تحت سیطره خود در آورد. انسانیت، معنویت، اخلاق و عدالت اجتماعی در نزد این افراد مطرح نبوده و اهمیتی برای آنها قائل نیستند. 

بحران اخلاقی، فراگیرترین بحرانی است که تمام بحران‌ها و آسیب‌های اجتماعی را در بر خواهد گرفت و تمام جنبه‌های زندگی انسان‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار خواهد داد. بحران فرهنگی، بحران هویت، بحران مشروعیت و سایر بحران‌های اجتماعی محصول و زاییده ضعف و یا اضمحلال فضایل اخلاقی در جامعه هستند و چنانچه جامعه‌ای به زیور اخلاق آراسته باشد و معیارهای اخلاقی راهنما و نقشه راه آحاد آن جامعه قرار گیرند، از طریق مستقیم منحرف نشده و به آسیب‌های گوناگون اجتماعی مبتلا نخواهند شد. لذا بر عهده متولیان امر و دست اندر کاران اداره حکومت است که با بهره‌گیری از تمام ابزارهای کارآمد فرهنگی، در نهادینه کردن ارزش‌های متعالی اخلاقی در جامعه بکوشند؛ چرا که «الناس علی دین ملوکهم»؛ یعنی مردم راه و رسم دولت‌مردان خود را در پیش گرفته و براساس شیوه رفتاری آنها عمل می‌نمایند.

شکل‌گیری خاورمیانه جدید در سایه جهانی‌سازی

آفتاب- فروزان آصف‌نخعی: جهانی‌سازی بدون پیامدهای آن معنا ندارد. یکی از اساسی‌ترین پیامدهای امر جهانی‌سازی، نوسازی سیاسی حکومت‌های منطقه‌ای به‌ویژه در مناطقی است که تاثیر بیشتری از این فرآیند گرفته‌اند. در جهانی‌سازی، الگوهای حکومتی برگرفته از تقابل جهان دوقطبی کاملا از هم متلاشی می‌شوند. سرنوشت محتوم این دست از رژیم‌های سیاسی مبتنی بر الگوهای شرق و غرب، تغییر است.
 
برخی می‌گویند که غرب حتی از هواداران خود نیز در این تحولات حمایت لازم را به عمل نمی‌آورد، مانند آن چه برسر بن‌علی در تونس یا مبارک در مصر آمد؟ این مدعا با دو پاسخ محکم روبه‌رواست: 

نخست آن که زمانی که حاکمیت این دست از حکومت‌ها نسبت به فرآیند تحولات، بینش عمیقی ندارند تا نسبت به تحولات آتی خود را هماهنگ سازند، مسلما از دیگران حتی از حامیان درجه یک آنان یعنی غرب هم کاری ساخته نیست. و دوم آن که ایدئولوژی حاکم برغرب لیبرالیسم است، که اگر مبنای اقتصادی و منافعی آن را در نظر نگیریم، در تحلیل ماهیت نظم جهانی و جهانی سازی دچار اشتباه خواهیم شد. از این منظر لیبرالیسم به معنای آزادی فردی، به عنوان ایدئولوژی، تا آن جا از سوی سرمایه‌داری قابل تحمل است که تهدیدی متوجه منافع اش نشود. انگلس و مارکس ایدئولوژی را روبنا می‌دانستند به این معنا که زیربنا مناسبات تولیدی، و مالکان ابزارتولید، ایدئولوژی خود را برای بقای منافع خود نظریه‌پردازی می‌‌کنند. از این منظر منافع اقتضاء دارد هرگاه مناسبات کهن به نفع سرمایه‌داری به سرعقل آمده نباشد، قربانی منافع جدید شود، منتها تحت لوای آزادی‌های ضروری. از این رو در فرآیند جهانی‌سازی، خاورمیانه شکل گرفته از میان نزاع جهان دوقطبی، تاریخ مصرف‌اش تمام شده، از این‌رو حمایت از رژیم موجود عملا منحل شده، اشتباه استراتژیک تلقی می‌شود. به همین دلیل است که غرب بدون هیچ‌گونه هراسی، حاکمیت‌های حتی دست نشانده دیروز خود را، امروز درعمل از آنان حمایتی به عمل نمی‌آورد. 

این تغییر در روش که می‌تواند با رویکرد به مدیریت خیزش‌های منطقه‌ای نیز همراه باشد، حاکی از آن است که دوستی و دشمنی دائمی برای تامین منافع وجود خارجی ندارد و حتی‌المقدور می‌تواند تحت اقتضائات جدید، تغییر کند. 

این بدان معنا است که جهانی‌سازی، طبقه و کادرحامی چنین سیاستی را به منظور اداره و کنترل جهان تولید کرده و قادر است در سراسر جهان عمل کند. از این منظر سازمان ملل متحد و کشورهای عضو هریک با توجه به قدرت علمی، و تکنولوژیک، نقش لازم را قادرند برعهده گرفته و به سلسله مراتب قدرت در نظام جهانی، ابعاد عینی ببخشند. از نظر ریچاد رورتی فیلسوف پراگماتیست آمریکایی، فراطبقه جهانی شکل گرفته قادر است هر حرکت فراقانونی را در این فرآیند مدیریت کرده به نحوی که منافع در خلال آن حفظ شود. 

معنی دیگر این سخن آن است که کره زمین خارج از اراده کشورها، دارای نظام و متولیانی است که برای توسعه منافع استراتژیک عمل می‌کنند. 

اما این نظام کماکان به 3 موضوع در خاورمیانه به شدت حساس است. 1- بقای اسراییل 2- جنبش‌هایی که از نظر او مقوم تروریسم محسوب می‌شوند. 3- امنیت انرژی. ولی این حساسیت‌ها در چارچوب یک نظریه جهانی قابل تامل است، نظریه‌ای که فوکویاما، با بحث پایان تاریخ خود ابعاد گسترده‌ای به آن بخشیده است. این نظریه برای هرگروهی حتی گروه عباس مدنی در الجزایر و یا حماس در مناطق خودگردان، حق حیات قایل است. زیرا معتقد است این ارزیابی براین پایه استوار است که جهانی‌سازی، برای حمایت از مردمی که خواهان رفاه هستند، تا آن اندازه قدرتمند شده که در چارچوب توانمندی‌هایش، حاکمیت غیر‌پاسخ‌گو و غیردمکراتیک را برکنار سازد. این موضوع شامل مصر هم می‌شود. 

از نظر فوکویاما بهتر آن بود تا عباس مدنی و گروه تندرواش در الجزایر بر سرکار می‌آمدند تا به این طریق واقع گرا می‌شدند. به عبارت دیگر حل مشکلات اشتغال، و تامین رفاه برای مردم، فارغ از هرگونه دیدگاهی، نیازمند راه‌حل‌های فراگیر و غیرتبعیض آمیز است. روی دیگر این تفسیر آن است که رفاه، نیازمند دولت پاسخ‌گو است، و در صورتی که دولت مستبدی وارد عرصه سرکوب با مردم خود در این باره شود، نهادهای برآمده از امر جهانی‌سازی، آماده‌اند تا حاکمیت کشور مذکور را از قدرت خلع کنند. این رویکرد در مورد لیبی، تونس، و مصر، بسیار کارآمد بوده است. البته جهانی‌سازی این خلاقیت را برای متولیانش قایل است که هر یک بنا به مهارت خود، نقش‌های چند جانبه و یا یک جانبه به عهده بگیرند. مثلا آمریکا قادر است بنا بر استعداد و پتانسیل خود، علاوه بر معیار امنیت، معیار حمله به موازین دموکراتیک را به عنوان یک راهبرد در استراتژی خود برای برخورد با کشورهای مخالف قرار دهد. اوباما با تاکید براین معیار همه جنبش تی پارتی، نومحافظه کاران، جمهوری‌خواهان، و لابی‌های اسراییلی را پشت سرخود قرار داد. یک چنین جهشی در سیاست خارجی که از سوی دمکرات‌ها اخذ شده، باید به افزایش ظرفیت امرجهانی‌سازی در این باره اشاره کرد. این دستاورد، در زمان بوش پسر میسر نبود.
 
اما اکنون نه تنها برای اوباما، که برای غرب در حوزه جهانی‌سازی، تبدیل به سازوکارهای حفظ منافع و یکی از ارکان نظم جدید شده است. اکنون جهان تفسیم شده، نیازمند ژاندارم جهانی است، که نقش آن را گاه ناتو، گاه فرانسه و گاه آمریکا ایفا می‌کنند. در این جا یک موضوع را نباید فراموش کرد، این یادداشت نافی بسترهای واقعی خیزش‌های عمومی در خاورمیانه نیست، ولی تاکیدش براین است که در خلاء تئوری‌ای که برای مشکلات راه‌حل داشته باشد، جهانی‌‌سازی و ملزومات آن تنها آلترناتیو موجود خواهد بود.